عکس بهنوش طباطبایی
بیوگرافی بهنوش طباطبایی:
بهنوش طباطبایی
زمینه فعالیت: سینما،تئاتر،تلویزیون
تولد: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۶۰
تهران
پیشه: بازیگر
همسر بهنوش طباطبایی: مهدی پاکدل (١٣٨٩ تاکنون)
مدرک تحصیلی: لیسانس کامپیوتر
و گذراندن یک دوره در کلاس های بازیگری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران
حیوان سال تولد:خروس
صور ماه تولد:ثور
محل سکونت:یوسف آباد
تحصیلات بهنوش طباطبایی:فوق دیپلم کامپیوتر
اولین کار هنری:سریال کوی دامون
فیلمهای سینمایی بهنوش طباطبایی:
لابی (۱۳۹۵)
سیانور (۱۳۹۴)
شانس، عشق، تصادف (۱۳۹۳)
قصه عشق پدرم (۱۳۹۱)
گامهای شیدایی (۱۳۹۱)
آزادراه (۱۳۸۹)
پوست موز (۱۳۸۷)
کلاغ پر (۱۳۸۶)
مجنون لیلی (۱۳۸۶)
پسران آجری (۱۳۸۵)
مصائب دوشیزه (۱۳۸۵)
سریال های بهنوش طباطبایی:
میکائیل (۱۳۹۴)
از یاد رفته (۱۳۹۰)
مختارنامه (۱۳۸۹)
در مسیر زاینده رود (۱۳۸۹)
چاردیواری (۱۳۸۸)
پیلههای پرواز (۸۴-۱۳۸۳)
عشق گمشده (۱۳۸۳)
مسافری از هند (۱۳۸۱)
کوی دامون (۱۳۷۸)
نو عروس
گل های گرم سیری
فیلمهای ویدیویی بهنوش طباطبایی:
به فاصله یک نفس (۹۰-۱۳۸۹)
تله فیلمهای بهنوش طباطبایی:
گزارش یک اعدام
عزیزی که ناپدید شد
دستها نگاه میکنند
قصّه سیمین
مادرانه
تئاترهای بهنوش طباطبایی:
ابرهای پشت حنجره
برهان
داستان یک پلکان
سیندرلا
فصل شکار بادباک ها
آدامس خوانی
خصوصیات اخلاقی بهنوش طباطبایی:
مشخصه:صبور
خصوصیت:آرام
خصیصه:کم حرف
تفریح:تماشای فیلم
اوقات فراغت:مطالعه
تنفر:دروغ
عشق:سفر
بازیگر:آتیلا پسیانی
خواننده:علیرضا عصار
رنگ:آبی
شاعر:حافظ
شهرت:خوب است
ورزش: فوتبال
عشق:احترام
علاقه:موسیقی
زندگی شخصی بهنوش طباطبایی:
بهنوش طباطبایی در سال ۱۳۸۹ با مهدی پاکدل، بازیگر سینما و تلویزیون، ازدواج کرد. مهدی پاکدل و بهنوش طباطبایی، هر دو از اصفهان وارد عرصه هنر شده اند. جالب است بدانید که مهدی پاکدل و بهنوش طباطبایی که تا پیش از ازدواج شان چندان کار مشترکی با هم نداشته اند.
توضیحات بیشتر در مورد مهدی پاکدل (همسر بهنوش طباطبایی)
جدیدترین عکس های بهنوش طباطبایی
بهنوش طباطبایی و همسرش مهدی پاکدل
پدر و مادر بهنوش طباطبایی
بهنوش طباطبایی و گلاره عباسی
جدیدترین عکس بهنوش طباطبایی
عکس های اینستاگرام بهنوش طباطبایی
تصاویر بهنوش طباطبایی
گردآوری: بخش بازیگران بیتوته
از بازیگران بیشتر بدانید
آقای موتمن میخواستند برای این که شخصیتها بامزه باشند هیچ گونه اغراقی نکنیم. برای خوب شدن همه چیز باید یک اندازه بامزه باشند. این کار..
نون و ریحون ساده و تمیز است
گلاره عباسی، بازیگر نقش فرشته میگوید آذری نیست اما برای درآوردن لهجه ترکی حسابی تلاش کرده
آخرین تصویری که از گلاره عباسی دیدیم مربوط به سریال «درچشم باد» است که او را در نقش فاطمه دختر کوچک میرزا حسن ایرانی، یعنی همسر دژگیر دیدید. او البته سریالهای دیگری هم مثل کتاب فروشی هدهد، همه بچههای من و... را هم در کارنامه دارد.
خودتان ترک هستید؟ فکر میکنید لهجه ترکی شما خوب از آب در آمده؟
من ترک نیستم اما تمام تلاشم را کردم و کسانی هم بودند که به من کمک کردند. من هنوز سریال را ندیده ام دوست دارم واگذار کنم به بقیه تا ببینم لهجه ام خوب شده است یا نه. البته تجربه لهجه ترکی را من قبلا در تئاتر داشتم و روی آن کار کرده بودم. ترکی برای ما مثل لهجههای دیگر نیست. ما در روز خیلی این لهجه را میشنویم و با آن کم و بیش آشنا هستیم اما این که این لهجهای که صحبت کردم چقدرش درست است را از دوستان و همکارانی که ترکی را میدانستند میپرسیدم و سعی میکردم بدون نقص در بیاید.
همه موتمن را به عنوان یک کارگردان سخت گیر میشناسند. میگویند از یک دیالوگ هم نمیگذرد. این سختگیری و حساس بودن برای شما سخت نبود؟
آقای موتمن، تجربه کمدی را با پوپک و مش ماشالله داشته اند. این طور نیست که ایشان فقط کارهایی مانند شبهای روشن داشته باشند. ایشان جنس بازی خاصی را میخواهند و این سختگیری را دارند حتی اگر بازی هر شبی باشد. میخواهند که این اتفاق بیفتد. من که خیلی راحت بودم و هیچ مشکلی نداشتم . من این سختگیریها را دوست داشتم و خوشحال بودم که با چنین آدمی کار میکنم. از بازیگرهای دیگر خبری ندارم اما در گروهی که من با آنها کار میکردم همه در گروه راضی بودند. این که سختگیری باشد و کار بهتر شود، برای من هم خوب است.
بین این همه کمدیهای شلخته که این مدت دیده ایم «نون و ریحون» یک کمدی شکیل به نظر میرسد؛ این نوع کمدی را دوست داشتید؟
این کار از سریالهای کمدی که تا به حال دیده ایم متفاوت تر است. خیلی با دقت و وسواس روی آن کار شده . نون و ریحون یک کمدی ساده و تمیز است که راحت مخاطب آن را درک میکند. آقای موتمن میخواستند برای این که شخصیتها بامزه باشند هیچ گونه اغراقی نکنیم. برای خوب شدن همه چیز باید یک اندازه بامزه باشند. این کار، یک کارگردان متفاوت دارد که روی آن کاملا فکر کرده است. روی تمام سکانسها و دکوپاژها فکر شده و سعی شده که تمیز در بیاورند و مثل خیلی از کارها نیست که دوربین را بگذارند و شروع کنند به ساختن سریال.
در سریال یک سری تکه سیاسی و انتقادی انداخته میشود، این تکهها چسبانده شده بود به متن؟
چیزهایی که من در صحنه دیدم هیچ کدامشان تحمیلی نبود. قسمتهای سیاسی و انتقادی هم هیچ کدامشان تحمیلی نبود. هیچ اتفاقی در این مجموعه به زور نبود و حتی خنداندن مخاطب به آنها اجبار نشده است. دیالوگها همه موقعیتهای کمدی بودند و تلاشی برای تحمیل کردن چیزی نشده است.
این کار همزمان فیلم برداری میشود و خیلی سریع میرود برای پخش؛ این، برای بازیگران سخت نیست؟
اتفاقا من، فکر میکنم وقتی تولید و پخش همزمان میشود فشار روی بازیگر کمتر است. برای من که آزاردهنده نبود. کارهایی که همزمان با تولید، پخش هم میشود زمانی که بازیگران عکس العمل بینندگان را میبینند انرژی و شور و اشتیاق مضاعفی ایجاد میشود و روی کارشان هم تاثیر میگذارد و آنها به کارشان احساس دیگری پیدا میکنند.
منبع: هفته نامه همشهری جوان/ ش
از بازیگران بیشتر بدانید
رضا رویگری در سال ۲۶ دی ماه ۱۳۲۵ در منطقه تجریش در تهران به دنیا آمد. تنها فرزند خانواده بوده و یک پسر دارد و یک نوه دختر ۲ ساله ، دوران مدرسه و دبیرستان را در همان تجریش به پایان رساند. او به خلبانی علاقه مند بود و دوبار امتحان داد ولی قبول نشد. سپس به نقاشی روآورد و با نمایش «ویس و رامین» به کارگاه نمایشی پیوست. ا
و در جشنواره های نانسی، ورشو و چند شهر آلمان و آمریکا نمایش هایی را اجرا کرده است. بازی در سریال های تلویزیونی را با سریال «محله بهداشت» شروع نمود.
با فیلم «عقابها» به کارگردانی زنده یاد خاچیکیان به سینما آمد و ۲۸ فیلم سینمایی بازی کرد و برای کارهای خود آهنگسازی نیز کرد. او در چند نمایشگاه نقاشی در ایران و آمریکا شرکت کرد و یک کنسرت نیز در سال ۱۹۹۶ در آمریکا برگزار نمود.از جمله فعالیتهای هنری اش عبارتند از :
فیلم شناسی
سینما :
زمهریر (۱۳۸۸)
چشمک (۱۳۸۷)
دل شکسته (۱۳۸۷)
قرنطینه (۱۳۸۶)
تله روباه (۱۳۸۵)
جنایت و جنحه (۱۳۸۴)
ستارهها (جلد 1: ستاره میشود) (۱۳۸۴)
بوتیک (۱۳۸۲)
شک (۱۳۸۰)
مسافر ری (۱۳۷۹)
جوانی (۱۳۷۷)
شیخ مفید (۱۳۷۴)
بلوف (۱۳۷۲)
آلما (۱۳۷۱)
خوش خیال (۱۳۷۱)
طعمه (۱۳۷۱)
ماه عسل (۱۳۷۱)
مردی در آینه (۱۳۷۱)
افسانه مه پلنگ (۱۳۷۰)
خانه خلوت (۱۳۷۰)
دیدار در استانبول (۱۳۷۰)
آخرین مهلت (۱۳۶۸)
دخترم سحر (۱۳۶۸)
رانده شده (۱۳۶۸)
شب بیست و نهم (۱۳۶۸)
وسوسه (۱۳۶۸)
شاخههای بید (۱۳۶۷)
سرزمین آرزوها (۱۳۶۶)
غریبه (۱۳۶۶)
کانی مانگا (۱۳۶۶)
اجارهنشینها (۱۳۶۵)
یوزپلنگ (۱۳۶۴)
عقاب ها (۱۳۶۳)
مجموعههای تلویزیونی :
عملیات ۱۲۵ (۱۳۸۷)
به کجا چنین شتابان ( 1388)
..........................................................
حضور افتخاری :
۱ - موج سوم (۱۳۸۷)
۲ - مجنون لیلی (۱۳۸۶)
.....................................................
خواننده :
۱ - دخترم سحر (۱۳۶۸)
۲ - فریاد مجاهد (۱۳۵۸)
۳ - ساعت فاجعه (۱۳۵۱)
..............................................
جوایز و انتخابها :
* کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (بوتیک)[ دوره 8 جشن خانه سینما (مسابقه) - سال 1383 ]
* کاندید لوح زرین بهترین بازیگر مرد (بوتیک) [ دوره 5 منتخب سایت ایران اکتور (بهترین های سال) - سال 1384 ]
* سومین بازیگر نقش مکمل مرد سال (بوتیک) [ دوره 19 منتخب نویسندگان و منتقدان (بهترین های سال) - سال 1383 ]
از بازیگران بیشتر بدانید
گفتگو با دختر امین تارخ در سریال جراحت و همسرش آرش مجیدی.
این زن و شوهر نمونه بارز یک زوج رویایی هستند، چون که تفاهمهایشان در زندگی خواندنی است که در ادامه این گفتگو همسر آرش به آن پرداخته، آنها میگویند ما یک زوج رویایی هستیم...
ما یک زوج رویایی هستیم
آرش مجیدی تحصیلات دانشگاهی دارد و بازی را از تئاتر آغاز کرد. او سال گذشته با بازی در نقش پلیس در سریال رستگاران چهره شد و امسال هم یک نقش خاص در سریال «زیر هشت» سیروس مقدم را پذیرفت، نقشی که نشان داد آرش از استعداد بالایی برخوردار است، او هفت سال پیش ازدواج کرده و از همسرش، به عنوان یک همسر واقعی نام میبرد.
جالب این که همسرش هم بازیگر است، با این که فارغ التحصیل روانشناسی میباشد، اما بازیگری را انتخاب کرده است، البته او قبل از ازدواج با آرش هم به بازیگری میپرداخته است، امسال او را در سریال جراحت و در نقش دختر امین تارخ میبینیم. به همین مناسبت با این زوج به گفتگو نشستیم، آرش مجیدی و میلیشیا مهدی نژاد، قرارمان در دفتر بابک مانی بود، آرش خودش عکاس حرفه ای است، اما از بابک خیلی تعریف میکرد و در زمان عکاسی با هم مشورت میکردند. این زن و شوهر نمونه بارز یک زوج رویایی هستند، چون که تفاهمهایشان در زندگی خواندنی است که در ادامه این گفتگو همسر آرش به آن پرداخته، آنها میگویند ما یک زوج رویایی هستیم..
آرش مجیدی را بیشتر بشناسید
متولد آباده استان فارس در سال 1353، کارشناسی ادبیات نمایشی و در استان رتبه اول تئاتر را به دست آورده بود. در شوکران بهروز افخمی در نقش برادر عرب نیا بازی کرد، پدرش کارمند ذوب آهن بخش متالوژی بود. فرزند اول خانواده است، عاشق کوهنوردی است، از بالای کوه با پاراگلایدر پایین میآید به همین خاطر همسرش همیشه نگران است. عاشق عکاسی است، به دفتر کارش که میروی عکسهای زیبایی که خودش انداخته به چشم میخورد. میگوید: بچه که بودم، دوست داشتم، بزرگ که شدم پارتیزان شوم، از بس فیلمهای پارتیزانی میدیدم، فکر میکردم، پارتیزانی یک شغل است.
میگوید: آن حکایت بطری آب من در سریال رستگاران، همچنان بازتابهای خود را به همراه دارد.
چه طور وارد دنیای بازیگری شدید؟ با تجربیات یا تحصیلات آکادمیک؟
مهدی نژاد: من لیسانس روان شناسی عمومی هستم. سال 76 در کانون سینماگران جوان زیرنظر خانمها امیرسلیمانی، تیرانداز و آقای فروزش آموزش دیدم طی همون دو ماه اول بود که اولین کارم بهم پیشنهاد شد یک سریال بود که رفتم و بعد از اون هم حدود دو سال پشت سر هم کار کردم.
در این دو سال چه کارهایی کرده اید؟
مهدی نژاد: اولیش سریال «توی خونه» بود که خیلی قدیمی است. سینمایی «ارتفاع پست»، «خانه وحشت» آقای آب پرور و مجموعه مجری – بازیگری خانه مهر برای شبکه سه. بعد از اون ایران نبودم و بعد هم که ازدواج کردم و چون در کارهایم فاصله افتاده بود دیگه برگشت به کار کمی برایم مشکل بود. بعد از اون کار بهم پیشنهاد شد که من قبول نکردم یا اونا قبولم نکردند، تا این که به جراحت رسیدم.
چه طور جراحت به شما پیشنهاد شد!
مهدی نژاد: آقای رامین مژگانی و فرزین فتحی که دستیار کارگردان بودند با من تماس گرفتند. در سرکار رستگاران قرار شد برای نقشی برم که نشد، از اونجا منو شناختند. برای جراحت وقتی با من تماس گرفتند رفتم و متن را خوندم، اینقدر عالی بود که بعد از هفت سال برگشتم و پذیرفتم.
آشنایی تون چگونه بود؟ از وادی هنر یا...؟
مجیدی: نه، آشنا شدیم و ازدواج کردیم، سال 83.
مهدی نژاد: پدرامون زمان بچگی ما با هم کار میکردند. اینو بعد از ازدواج فهمیدیم.(هر دو میخندند)
و نظرت درباره جراحت؟
مهدی نژاد: کار، کار بسیار خوبی است. متنش را آقای سعید نعمت ا... نوشته اند و به نظرم وقتی واقعیت یه زندگی رو نمایش بدهند بیننده از اون واقعیت میتونه به یه نتیجه خوب برسه، حالا میتونه اون واقعیت تلخ یا شیرین باشه. ولی مهم به نتیجه رسیدن است. زمانی که متن رو میخوندم واقعا احساس میکردم من اگه به عنوان یک بیننده این کار را میدیدم تحسین میکردم. حالا جدای از اون، کارگردانی بسیار خوب آقای عسگرپور هم هست که بسیار صبور بودند.
آرش جان، از پارسال و رستگاران تا امسال چگونه گذشت؟
مجیدی: من یه تله فیلم کار کردم که اون هم نوشته سعید نعمت ا... بود که خیلی هم خوب بود. چند تا کار هم پیشنهاد شد اما بیشتر یا نقش پلیس میخواستند یا فیلمنامهها خوب نبود و من هم نمیخواهم در ورطه تکرار بیفتم و برایم جذاب نبود که برم توی فضای پلیسی، سعی کردم یه کم فاصله بگیرم.
بازتاب «عادل» زیر هشت چطور بود؟
مهدی نژاد: خوب بود، یه کم مردم نقشی که قراره روانی بشه را سخت باهاش ارتباط برقرار میکنن. به نظرم چون شخصیت پر ماجرایی داشت مردم دوستش داشتند.
از ارتباطی که این چند سال بین شما و همسرتون بوده بگید. این که چه تاثیری از هم گرفتید.
مجیدی: یکی از بزرگ ترین شانسهای من ازدواج بود، جدی میگم. اولا که شرایط روانی این کار رو میدونه. من دنبال یه سری هیجانم مثل کوهنوردی، گلایدرسواری و تازگیها، پینت بال ... که با همه این شخصیتها همسرم کنار میآد و اجازه رشد هم بهش میده. معمولا در زنان ایرانی این اتفاق کمتر میافتد. واقعا شانس آوردم که زنم اجازه این فعالیتها و رشد شخصیت را به من میده.
مهدی نژاد: نه با پروازش نه با کوه رفتن و نه با پینت بالش، مشکلی ندارم. آرش هیجان را دوست دارد، گرچه سر پرواز کمی نگرانم.
شما سر لوکیشن کارهای هم میروید؟
مهدی نژاد: هیچ وقت نرفتم.
مجیدی: من این کار را دوست ندارم. حتی به دوستانم هم هنگام فیلمبرداری سر نمیزنم.
بیشتر نمیخواهید از ارتباط بین هم و کارتون بگید؟
مجیدی: یکی دیگر از شانسهای من اینه که همسرم روان شناسه و معتقده هر کسی که کار هنری میکند، احتیاج داره که با یک روان شناس هم مشورت کند و این خیلی به دادم رسید.
مهدی نژاد: خب بالاخره زندگی مشترک چه با هنرمند چه با هر فرد دیگه ای پستی و بلندی داره. در هیچ زندگی تفاهم وجود نداره، تفاهم یعنی این که یه نفر حرف اون یکی رو به زور قبول کنه. یعنی این که مثلا آرش بیاد بگه من دوست دارم پرواز کردن رو و اگه من هم بگم آره میشه تفاهم، اما باید بتونم با این قضیه کنار بیام که هر انسانی حق آزادی داره و باید از حق خود استفاده کند و باید به هم توجه کنند. اونوقت زندگی میتونه به خوبی ادامه داشته باشد. من در مورد کارهای آرش و اون در مورد کارهای من، با هم تفاهم نداریم! اما همدیگر رو درک میکنیم. هر کس باید به آزادیهایی که داره برسه به شرطی که به زندگی اش لطمه وارد نشه!
این روان شناسی به درد شما در حوزه سینما خورد؟
مهدی نژاد: بعضی جاها بله.
مجیدی: به درد «عادل» خورده. اتفاقی که برای عادل زیر هشت میافته اینه که یک دوره روانی را طی میکنه و دچار «اسکیزوفرنی» میشه. چه بهتر از این که همسرم یکسری کتاب و فیلم در این زمینه به من معرفی کرد.
شما زیر هشت را پسندیدید خانم مهدی نژاد؟
مهدی نژاد: خیلی. واقعا کار خوبی بود، برخلاف بعضیها که میگویند کار تلخی بود من میگویم کار عبرت آموزی بود. توی این کار وقتی کسی به دروغ قسم به قرآن میخوره، حرف مادرش رو گوش نمیکنه و... به مشکل میخوره و میشه از آن عبرت گرفت.
در حوزه روان شناسی فعالیتی نکردید؟
مهدی نژاد: من یک مدتی با بچهها در مهدکودک کار کردم، اما نمیتونستم برخلاف این که همه میگفتن، توانایی دارم، اون توانایی رو نداشتم. آدمی نیستم که بخوام پشت میز بنشینم و قید این کار را زدم.
شهرت را دوست داری؟
مجیدی: شهرت یک دردسر است. خیلی خوب است که مردم بشناسنت و بهت احترام بذارن و تو هم احترام بذاری اما این که همیشه توی چشم باشی، زیرذره بین باشی، تو را اذیت میکند. به خصوص جنس آدمی مثل من که خیلی اهل قواعد شهری نیستم، زندگی خودم را دارم و دوست ندارم زیرذرهبین باشم. دوست دارم اگر حسش بود بروم قهوه خانه پایین شهر یک چیزی هم بخورم ولی اون موقع اگر همه بشناسنت مجبوری خودت نباشی.
از سینما زیاد استقبال نمیشود، چرا؟
مجیدی: بحث سینما خیلی بحث تلخی است. من میگم صد رحمت به فیلم فارسی. ما قبل از انقلاب یکسری فیلمهای بسیار خوب داشتیم که الان هم به اونا افتخار میکنیم، در همه سبکها... الان بهترین کارگردانهای ما از همون فیلم فارسیها هستند، سینمای حال حاضر ما سینمای مریضی است. سینما باید بفروشد و چرخه اقتصادیاش حرکت کند. اما نه این جوری، سطح کیفی فیلمها پایین اومده مردم نمیروند که فیلم ببینند و در این شرایط من ترجیح میدم یه تله فیلم خوب بازی کنم تا با یک فیلم بد بیام روی پرده سینما. البته توی همین سینما کارهای خوب هم هست. مثلا من «هیچ» را دیدم، واقعا غافلگیر شدم.
مهدی نژاد: بعضی از فیلمها واقعا ارزش ساخته شدن و وقت گذاشتن را نداره. متن خیلی بدی داره و فانتزی است. خانههای دوبلکس آنچنانی، ماشینهای آنچنانی، لباسهای آنچنانی و... چیزی که برای خیلی از مردم ما ملموس نیست. وقتی برای مردم قابل لمس نباشد برای هیچ کس جذابیتی نداره. به نظر شما چرا بعضی از فیلمها در زمان خودش و حتی الان اونقدر طرفدار دارد، چون برای مردم قابل لمس بوده است.
از همدوره ایهای دانشگاهی ات کسی در سینما مطرح شده است؟
حامد بهداد. حتی ما شش ماه با هم همخانه بودیم! و در دانشگاه آزاد تهران مرکز در چهارراه ولیعصر(عج) درس میخواندیم، حمید گودرزی هم در دانشگاه ما بود.
اگر فردا یک فیلم یا سریال به شما پیشنهاد شود که نقش زن و شوهر را بازی کنید، قبول میکنید؟
مجیدی: فیلمنامه اگر خوب باشد، حتما. اتفاقا بهتر است. وقتی تجربیات زندگی را داری و لمس کردهای خیلی خوب است.
اگر سکانسی باشد که روز عروسی شما باشد، چه؟
مجیدی: من اصلا مراسم عروسی را دوست نداشتم و به خاطر همسرم آن را برگزار کردم. اگر یک بار دیگر ازدواج کنیم، اونم تو فیلم و همه چیز مجانی از آب در بیاید چه ایرادی داره. (همه میخندند)
منبع:ksabz.net
از بازیگران بیشتر بدانید