سلنا گومز
عکس های جدید سلنا گومز
سلنا گومز در گرند پریری، تگزاس به دنیا آمد
جدیدترین عکس های سلنا گومز
سلنا گومز اولین فیلمش را در سن 7 سالگی بازی کرد
تصاویر جدید سلنا گومز
سلنا گومز در سال ۲۰۰۸ میلادی سفیر یونیسف شد
سلنا گومز
عکس های جدید سلنا گومز
جدیدترین تصاویر سلنا گومز
سلنا مری گومز بازیگر، خواننده و طراح مد اهل آمریکا
سلنا مری گومز بازیگر، خواننده و طراح مد اهل آمریکا
گردآوری : بخش فرهنگ و هنر بیتوته
از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید
محمدعلی اینانلو
بیوگرافی زنده یاد محمدعلی اینانلو
محمدعلی اینانلو (زاده ۲ فروردین ۱۳۲۶ قزوین - درگذشتهٔ ۱۲ دی ۱۳۹۴) مجری تلویزیون، بازیگر، صداپیشه، کارشناس ورزشی، روزنامهنگار و کارشناس و مستندساز طبیعت بود. وی به عنوان قدیمیترین گزارشگر و مفسر والیبال در ایران و بنیانگذار روزنامهنگاری محیط زیست شناخته میشد. اینانلو دارای دو فرزند به نام های آرش و البرز است.
• سوابق کاری محمدعلی اینانلو
- محیط زیست
محمدعلی اینانلو دارای سابقه ۴۰ سال طبیعتگردی در ایران بود و آموختههای خود را به صورت نوشته و فیلم درآورد. همچنین، اینانلو از مبتکران کلاسهای آموزش اکوتوریسم در ایران بود. او دارای مدرک کارشناسی در رشته ادبیات بود و در زمینهٔ کار در رسانههای مکتوب و تصویری ایران سوابق متعددی داشت. اینانلو همواره دغدغه معرفی و حفظ طبیعت ایران را داشت و در برنامههای مختلف آن را مورد تأکید قرار میداد.
محمدعلی اینانلو دربارهٔ ظرفیتهای طبیعت ایران اعتقاد داشت: اکوتوریسم ۸ شاخه اصلی دارد و ۸۰۰ شاخهٔ فرعی که همه اینها در طبیعت ایران در دسترس است. از طرف دیگر کشور ما جوانترین کشور دنیاست، یعنی با تربیت نیروهای جوان به این سمت به راحتی میتوان این جاذبهها را برای دیگران توضیح و تفسیر کرد.
محمدعلی اینانلو دارای سابقه ۴۰ سال طبیعتگردی در ایران بود
- ورزش
محمدعلی اینانلو به عنوان مفسر بازیهای والیبال از بازیهای آسیایی تهران در سال ۱۹۷۴ شروع به کار کرده بود و از مجریان معروف تلویزیون و رادیوی ایران به شمار میرفت.
- مستندسازی و سینما
محمدعلی اینانلو طی دوره فعالیت خود تعداد زیادی مستند در زمینه زیستمحیطی و گردشگری تهیه و کارگردانی نمود که از شاخصترین آنها میتوان به ایران؛ جهانی در یک مرز اشاره کرد. وی همچنین در دو فیلم سینمایی «ارتفاع پست» و «به رنگ ارغوان» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا به عنوان بازیگر حضور داشت و به ایفای نقش پرداخته بود.
- مطبوعات
محمدعلی اینانلو از سال ۱۳۴۲ فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز نمود و در بیش از ۴ دهه فعالیت مطبوعاتی علاوه بر نگارش مقالههای متعدد در مجلات و روزنامهها سردبیری مجلات گردش، مجله سیلکرود به (زبان انگلیسی)، شکار و طبیعت، مجله جهانگردان و مجله طبیعت (همچنین صاحب امتیازی) را به عهده داشت.
• در گذشت محمدعلی اینانلو
محمدعلی اینانلو، در شهریور نود و چهار براثر یک ضایعه مغزی در بیمارستان بستری شده بود. وی مدتی تحت درمان بود و با بهبود حالش توانسته بود برنامههای تلویزیونی را هم اجرا کند. اینانلو چند ماه بعد، صبح روز دوازده دی ماه همان سال در بیمارستان آتیه تهران بر اثر سکتهٔ قلبی درگذشت.
محمد علی اینانلو، بنیانگذار روزنامهنگاری محیط زیست شناخته میشد
• گزیده ای از گفتگوی اینانلو با رسانه های مختلف
متن زیر گزیده ای از چند گفت و گوی محمدعلی اینانلو است با رسانه های مختلف، خوانش حرف های اینانلو سیر یک زندگی موفق را پیش رویتان می گذارد، صرف نظر از اینکه علاقه مند به کارهای او بوده اید یا نه، با خواندن متن چیزهای زیادی دستگیرتان می شود.
از تبار شاهسون
محمدعلی اینانلو: ما از ایل شاهسون هستیم. پدرم هدایتالله خان اینانلو است. ایل شاهسون در دامنههای سبلان و دشت مغان زندگی میکنند. زمانی که من به دنیا آمدم بیشتر ایل تخت قاپو(ساکن شدن ایل در یک منطقه و ییلاق و قشلاق نکردن) شده بود، ولی من این خوشبختی را داشتم که سالهای اول کودکی را در چادر زندگی کنم. دور تا دور ما صدای آب جاری، صدای پرندهها و صدای باد میآمد و این حس با من باقیماند. در دوران دانشجویی سفرهایم آغاز شد. اصفهان، شیراز، خراسان و... به سفرهای خارجی هم رفت.
هشت ساله ی آسفالت ندیده!
محمدعلی اینانلو: علت علاقۀ من به طبیعت و سفر کردن همین ژن ایلیاتی من است. در واقع من در طبیعت به دنیا آمدم و زندگی کردم و تا هشت سالگی من که به تهران آمدیم، حتی هنوز آسفالت ندیده بودم. طبق رسوم زندگی ایلیاتی، از صبح که بیدار می شدیم، چند نفر موظف بودند که مراقب من باشند، اما من همۀ آنها را "قال" می گذاشتم، "جیم" می شدم و به باغ و دشت و مزارع می رفتم؛ و موقعی که در میان گندم زار دراز می کشیدم، مارها، مارمولک ها وحشرات روی بدنم می آمدند، می خزیدند و من با آنها حرف می زدم.
ورزشکار همه فن حریف
محمدعلی اینانلو: پدرم و علی آقا سه چیز به من آموختند: سوارکاری- تیراندازی و راستگویی. من به شدت از دروغ گفتن و دروغ شنیدن بدم می آید و این خصلتم را مدیون تربیت ایلیاتی خودم هستم.با این ورزش های ایلیاتی بزرگ شدم، مشتی زنی یاد گرفتم، کشتی یاد گرفتم، چلتوق یاد گرفتم...
بعدها که به تهران آمده بودیم، علاوه بر تیراندازی با تفنگ، من به تیراندازی با کمان هم علاقه مند شدم و این رشته را ادامه دادم؛ تا جایی که قهرمان کشور شدم. فعالیت در رشته والیبال را هم از دورۀ دبستان شروع کردم وبه صورت حرفه ای ادامه دادم تا جایی که دعوت به حضور در تیم ملی هم شدم. بعد هم عضو تیم والیبال، بسکتبال و دومیدانی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران هم بودم.
محمد علی اینانلو از مجریان معروف تلویزیون و رادیوی ایران به شمار میرفت
فراری از درس
محمدعلی اینانلو: هیچ وقت درس را دوست نداشتم، اما به مطالعۀ آزاد خیلی علاقه دارم. به طوری که زندگی کردن بدون کتاب برای من کاملاً بی معنی است، در همان زمان، معلمی داشتم به نام آقای نوح اسفند. ایشان عضو هیئت تحریریۀ مجلۀ توفیق بودند و باعث شدند برای اولین بار، مطلبی از من، در مجلۀ توفیق چاپ شود. وقتی که من اسم خودم را پای آن مطلب دیدم، چنان خوشحال شدم که همان لحظه از مدرسه بیرون رفتم و تا خانه دویدم و همین امر، باعث ادامۀ فعالیت من و ایجاد انگیزۀ هر چه بیشتر در من شد.
گزارشگر والیبال
محمدعلی اینانلو: اولین گزارش من هم مربوط به گزارش تیم "زسکا موسکا" بود که به ایران آمده بودند و چون اوایل کارم بود و آماتور بودم، با تأنّی خاصی گزارش را ارائه می دادم که حتی بعداً دوستان در روزنامه های ورزشی، از جمله همین اردشیر خان لارودی، سر به سرم گذاشتند. در آن زمان، هر کسی در رشته ای خاص تخصص داشت. مثلاً آقای بهمنش در کشتی و دومیدانی تخصص داشتند، مانوک خدابخشیان در فوتبال، ایرج ادیب زاده در دوچرخه سواری داشت و خلاصه هر کسی در حوزه ای متخصص بود و من هم در والیبال تخصص داشتم.
خبرنگاری عشق یا مرض؟
محمدعلی اینانلو: بعضی ها می گویند خبرنگاری عشق است، اما من معتقدم که "مرض" است! یک روز سیروس علی نژاد با من تماس گرفت از من خواست که یک مطلب راجع به کلاردشت بنویسم، من هم در پاسخ گفتم: " سیروس! من تصمیم گرفتم که دیگر روزنامه نگاری نکنم". ایشان هم گفتند: "خب هر طور راحتی" و گوشی را قطع کرد! همان شب، مطلب را برایش نوشتم. صبح که شد تلفن را برداشتم، تماس گرفتم. به محض اینکه سیروس گوشی را برداشت و صدای من را شنید گفت: "صبر کن، صبر کن، اون مرض رو من هم دارم! می دونم مطلب رو نوشتی!"
دو کیلو ناسزا
محمدعلی اینانلو: شایعه ای مبنی بر اینکه من شکار زده ام، برای من درست کردند. در ایلات و عشایر، شکار یک فضیلت محسوب می شود و اصلا، مردی که شکار نمی کرد فکر می کردند که مشکلی دارد. من با تفنگ بزرگ شدم. اما حالا بیش از هفده سال است که من به شکار نرفتم و شاید اولین شاهسونی باشم که تفنگ را زمین گذاشته، سال هاست که دیگر دل شکار کردن ندارم. حالا شما تصور کنید که برای من، چنین شایعه ای درست کنند و بدتر از آن، جوانان ما، بدون لحظه ای تفکر، این شایعه را پخش کنند!
تصورش را بکنید که حدود "دو کیلوگرم" برای من ناسزا ارسال شد! خودتان حساب کنید که هر کیلوگرم، چند ورق A4 می شود؟ و روی هر ورق A4 چند تا کامنت می توان نوشت؟
رفیق های بی معرفت و بد حساب
محمدعلی اینانلو: به نظر من اکثر مدیران رسانه ها، "رفیق های بی معرفت و بدحساب" ما محسوب می شوند. بد حسابند به این دلیل که حقوق و دستمزد بچه ها را به موقع پرداخت نمی کنند، و آنها را بیمه نمی کنند، بی معرفتند به این دلیل که وقتی یک خبرنگار، مطلبی انتقادی راجع به عملکرد یک نهاد، سازمان و یا فردی خاص می نویسد، این کار را به اتکای خبرگزاری و یا روزنامه ای که در آن مشغول به کار است انجام می دهد. در نتیجه، اگر هر کس عکس العملی نشان داد، باید آن روزنامه پشت آن خبرنگار بایستد و از او حمایت کند. در حالی که اینطور نیست و اصولاً اینگونه است که آنها، بلافاصله پشت خبرنگار را خالی می کنند. در نتیجه یک خبرنگارِ هیچ کاره می ماند و یک سازمان، وزارتخانه یا...
از مسئولین رسانه ای می خواهم که با معرفت و خوش حساب باشند، از مسئولین غیر رسانه ای هم می خواهم که انتقاد پذیر باشند.
محمدعلی اینانلو از سال ۱۳۴۲ فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز نمود
مستند ساز رکورد دار
محمدعلی اینانلو: میتوانم بگویم که من رکورددار برنامههای ایرانشناسی در تلویزیون هستم و هزاران ساعت برنامه در این رابطه تولید کردهام؛ در شبکههای 2، چهار، مستند و جامجم. حتی قدیمیترین برنامه شبکه جامجم تحتعنوان «ایران، جهانی در یک مرز» متعلق به من است. من در این برنامه، این مملکت را به ایرانیان و مردم دنیا شناساندم.
جهانگردی به جای نفت
محمدعلی اینانلو: من حدود 12 سال پیش فیلم «جهانگردی به جای نفت» را ساختم که به تازگی برخی درباره این مساله حرف میزنند. من در آن زمان جهانگردی را به جای نفت پیشنهاد کردم که اگر گوش شنوایی بود، امروز با نفت بشکهای 50 دلار به دست و پا نمیافتادیم و از لحاظ گردشگری پیشرفت زیادی کرده بودیم. اما علت اصلی اولویت داشتن گردشگری این است که کشور ما یکی از جوانترین کشورهای دنیاست و 70 درصد جمعیت کشور ما، جوانها هستند. در عین حال، افغانستان که همجوار ماست، بزرگترین تولیدکننده مواد مخدر جهان است. من معتقدم که بیکاری، امالفساد است. من دو پسر دارم و میدانم که اگر جوانها بیکار باشند، ممکن است به تدریج به انحراف کشیده شوند.
مرد رسانه
محمدعلی اینانلو: من در اصل یک فرد رسانهای هستم. یعنی اگر من برنامه گردشگری را برای تلویزیون ساختهام، به این دلیل بوده که با رشتهام در ارتباط بوده است. اگر در رشته تبلیغات کار کردهام و هنوز هم عضو انجمن جهانی تبلیغات هستم، به این دلیل است که حوزهای از رسانه است. اگر مؤسسه طبیعت را راهاندازی کردهام، باز هم بخشی از آن به رسانه مربوط میشود.
صدای خاص
محمدعلی اینانلو: اولویت من، کار رسانهای مکتوب است و خیلی هم بد نمینویسم. من آشنایی زیادی با کامپیوتر ندارم و اخیراً بچهها به من یاد دادهاند چطور با تبلت کار کنم. چندی پیش، سایتی را دیدم که بهترین صداها را با مثالهای عینی شناسایی و معرفی کرده بود. مثلاً نوشته بود که صدای بم زنانه چنین تعریفی دارد یا صدای سوپرانو، فلان تعریف و مختصاتی دارد. برای صدای «باس» یا بم مردانه هم تعریفی ارائه کرده بود و دو مثال برای آن معرفی کرده بود؛ محمدعلی اینانلو و محمد نوری.
محمد علی اینانلو
سینما و حاتمی کیا
محمدعلی اینانلو: با حاتمیکیا شرط کردم و گفتم که وقتی تو کارگردانی میکنی، من اجازه میخواهم که به فاصله یکی دو متر پشت سرت بایستم. او باز هم تأکید کرد که مشکلی ندارد من پشت سرش بایستم. در آن شرایط دیدم که این فرد در انتخاب جای دوربین و کارهای دیگر چقدر باهوش است. بعد از اینکه کارمان در فیلم ارتفاع پست تمام شد، حاتمیکیا از من پرسید که به چه نتیجهای رسیدی؟ گفتم که من فیلم خودم را خودم کارگردانی نخواهم کرد. من ترجیح میدهم بهعنوان مشاور در کنار کارگردانی مثل تو بایستم. وقتی علت را جویا شد، به او گفتم که سینما خیلی بیرحم است و من به این حد بیرحم نیستم.
مسافر ماشین باز
محمدعلی اینانلو: من در 30 سال گذشته، 4 میلیون کیلومتر در ایران سفر کردهام. این یک ادعای بیحساب و کتاب نیست و کیلومتر شمارهای ماشینهای من در اینباره شهادت میدهند. من هر ماشینی را که میخرم، 400 هزار کیلومتر با آن رانندگی میکنم و اگر از بین نرفته باشد، از پرتگاه سقوط نکرده باشد یا سیل آن را نبرده باشد، آن را رنگ و تودوزی میکنم و در مزرعهام میخوابانم. هنوز هم چند ماشین دارم که چنین وضعیتی دارند.
من در کانادا خودرو اجاره کردم و تمام مناطق شرقی، غربی، شمالی و مرکزی این کشور را گشتم. هر کسی که به کانادا میرود، برای استراحت و تفریح میرود اما من در آنجا هم مثل ایران زندگی کردم.
کاشف خستگی ناپذیر..
محمدعلی اینانلو: مثلاً کلاردشت را من معروف کردم اما امروز از کلاردشت چیزی باقی نمانده است. حتی جنگل ابر را من برای نخستین بار معرفی کردم اما چارهای هم نیست؛ این مملکت متعلق به جوانهاست و آنها باید بروند و مناطق مختلف کشور را ببینند. البته لازم است که محیط زیست را ملاحظه کنند. ما در کویر لوت چیزهایی کشف کردیم که برای نخستین بار در ایران کشف شد اما متأسفانه به آنها توجه نشد. از دانشگاههای آمریکا به من جواب دادند اما وقتی من گزارشی به فارسی و انگلیسی تهیه کردم و برای دانشگاه تهران، سازمان محیط زیست و... فرستادم، هیچکس به من نگفت عمو! خرت به چند من؟!
کویر گردی
محمدعلی اینانلو: من از جوانهایی که برای آفرود و تفریح به کویر میروند خواهش میکنم که برنامهریزیشده به کویر بروند؛ اول بهخاطر حفاظت از جان خودشان و بعد بهخاطر حفظ طبیعت. قطعاً جوانها باید از رانندگی در کویر لذت ببرند؛ همانطور که من هم زمانیکه در پهنه کویر میافتم، از رانندگی لذت میبرم اما کویر را خراب نمیکنم و طبیعت را شلوغ نمیکنم. حیواناتی که در کویر زندگی میکنند، حق حیات دارند و برعکس آنچیزی که میگفتند کویر لوت عاری از حیات است، من اثبات کردم که تا اعماق کویر لوت، حیات وجود دارد.
نیمرو روی سنگ
محمدعلی اینانلو: میگفتند که «گندم بریان» گرمترین نقطه کره زمین است که البته یک سال هم گرمترین نقطه زمین بود. من تا داخل گندم بریان رفتم، تخممرغ را روی سنگ نیمرو کردم، خوردم و فیلمش را هم ثبت کردم.
یک نفر جنگل را دوست دارد و یک نفر کوهستان را میپسندد. همهجا هم زیباست.من به شخصه کویر را خیلی دوست دارم؛ گستردگی، عظمت، زیبایی، شبها و ستارههای کویر باعث شدهاند که کویر حالت عجیبی داشته باشد.
سمنان یک قاره است
محمدعلی اینانلو: دامغان هم کویر دارد، هم کوه دارد و هم جنگل دارد؛ در حالیکه همه اینها به یکدیگر نزدیک هستند. یا حتی سمنان. شما در سمنان با گرمای 50 درجه مواجه میشوید اما زمانیکه 20 دقیقه رانندگی میکنید، دمای هوا به 20 درجه میرسد. 20 دقیقه دیگر رانندگی میکنید و به جنگل میرسید و بعد از یک ساعت میتوانید به دریا برسید. در کجای دنیا چنین چیزی میبینید؟ اگر مردم کشورهای دیگر بخواهند چنین مناظر طبیعی را ببینند باید قاره عوض کنند اما ما میتوانیم همه این مناظر را در سمنان ببینیم.
شکار ممنوع
محمدعلی اینانلو: من شکارچی بودم اما 15 سالی است که به شکار نمیروم. علیرغم اینکه خودم شکارچی بودم و با شکار موافقم اما به شدت طرفدار این هستم که شکار برای 5 سال ممنوع شود. البته باید فروش 400 پروانه در سال ادامه پیدا کند و راهی پیدا کنیم که از کشتار حیوانات جلوگیری شود.
من کار و زندگیام از یکدیگر جدا نیست. همه از میپرسند چه زمانی وقت میکنی به خودت برسی؟ من میگویم که تفریح من، کار من است و کار من تفریح من است؛ زندگی من، کارم است و کارم زندگی من است. متأسفانه همسرم فوت کرده اما تا زمانی که زنده بود، با من همراهی میکرد.
محمد علی اینانلو
از آش شله قلمکار تا فسنجون
محمدعلی اینانلو: همه غذاها را راحت میخورم اما بعضی را به بعضی دیگر ترجیح میدهم. قورمه سبزی و فسنجان را خیلی دوست دارم. دنده کباب را هم خیلی دوست دارم اما نه بیشتر از یک بار در هفته. آشپز درجه یک هستم. آش شله قلمکار شیرازی درست میکنم که کار هر آشپزی نیست اما 48 ساعت برای آن زمان میگذارم.
خشم دریاچه ارومیه
محمدعلی اینانلو: دریاچهی ارومیه دهها سال صبر کرد و دید که آبهایش را بردند و با آن باغ سیب درست کردند و چه سیبهای درشتی هم به دست آوردند. حالا صبرش دارد تمام میشود و میگوید شما آدمها به من آب ندادید. من این آب باقیمانده را در اختیار آفتاب میگذارم و تبدیل میشوم به نمک. بعد باد را که با من دوست است خبر میکنم و نمک ها را مینشانم روی همان سیبهای درشت و همهی این باغ هایتان را نابود میکنم.سیستان زمانی انبار غلهی ایران بود و بعد از اینکه هامونها خشک شدند واردکنندهی گندم شد.
گردآوری : بخش فرهنگ و هنر بیتوته
منابع :
bartarinha.ir
fa.wikipedia.org
از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید
نمادگرایی را می توان بیشتر یک فلسفه درباره محتوا و معنای هنر دانست
سبک نمادگرایی (سمبولیسم) چیست؟
نماد گرایی (سمبولیسم) جنبشی هنری در واکنش به جنبش های رئالیسم و امپرسیونیسم بود. شاعران، موسیقی دانان، هنرمندان و نویسندگان جنبش نماد گرایی همگی از نمادها استفاده می کردند تا مفاهیم را به شیوه ای غیر مستقیم بیان کنند. نقاشان نمادگرا می خواستند نقاشی هایشان معانی ای فراتر از اشکالی که می کشند را به نمایش بگذارد.
زمان ظهور سبک نمادگرایی
جنبش نمادگرایی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم جای خود را بازکرد. نمادگرایی یا سمبولیسم در فرانسه متولد شد اما جنبشی قوی در روسیه، بلژیک و اتریش نیز وجود داشت.
ویژگی های سبک نمادگرایی یا سمبولیسم
نقاشان نمادگرا یا سمبولیسم طیف گسترده ای از موضوعات از جمله قهرمانان، زنان، حیوانات و مناظر را مورد استفاده قرار می دادند. آنها معمولاً به این سوژه ها معانی عمیقی مانند عشق، مرگ، گناه، مذهب یا بیماری را می دادند. آنها به جای این که زندگی واقعی را برای نمایش چیزی به کار برند از استعاره ها (یا سمبل ها) استفاده می کردند.
نمونه هایی از سبک نقاشی نمادگرایی
فرشته زخمی (هوگو سیمبرگ)
در این نقاشی فرشته جوانی به وسیله دو پسر حمل می شود. فرشته مجروح است و دو پسر بسیار جدی اند. یکی از پسرها مستقیم به بیننده نگاه می کند. فرشته نمادی از کمال مطلوب است اما وقتی با واقعیت مواجه می شود مجروح می شود. این نقاشی در سال 2006 به عنوان نقاشی ملی فنلاند انتخاب شد.
آیدا در حال خواندن نامه اویلهم همرشوی
همرشوی اغلب فضای داخلی و پرتره هایی از اشخاصی که به یک سمت چرخیده یا پشتشان به بیننده است را می کشیده است. در این تصویر آیدا، همسر همرشوی است که به یک طرف چرخیده و در حال خواندن نامه است. درب در سمت راست او باز است و او را دعوت به ترک خانه می کند. این نمادها به بیننده احساس تنهایی بانو در هنگام خواندن نامه را القا می کند.
پرتره آدل بلوخ بوئر من اول (گوستاو کلیمت)
این پرتره تصویری از یک زن است که در سال 2006 به قیمت 135 میلیون دلار فروخته شد. در آن زمان این نقاشی گران ترین نقاشی ای بود که تاکنون فروخته شده بود. در این نقاشی یک زن لباس شب طلایی پوشیده شده است. این لباس شب با جزئیات خیالی و برگ طلا تزئین شده است. این لباس شب نمادی قوی از فردی است که هویت و همچنین امیدش به آینده در حال تغییر است.
هنرمندان معروف سبک نمادگرایی یا سمبولیسم
• پیر پورویس د چاوانس- این نقاش فرانسوی یکی از رهبران جنبش نمادگرایی بود. او همچنین به خاطر کشیدن نقاشی های دیواری در ساختمان ها معروف بود.
• ویلهم همرشوی- نقاش دانمارکی که به خاطر پرتره های سبک نمادگرایی و فضای داخلی خشک و سرد معروف است.
• فردیناند هودلر- نقاش معروف سوئیسی که در اواخر کارش به جنبش اکسپرسیونیسم پیوست.
• گوستاو کلیمت- نقاشی های کلیمت در سال های اخیر مشهور شده اند. او یک نقاش اتریشی بود که در وین مشغول به کار بود.
• گوستاو مورو- مورو در بسیاری از نقاشی هایش از کتاب مقدس مسیحیان و همچنین شخصیت های اساطیری استفاده می کرد.
• ادوارد مونک- بیشتر شهرت او به خاطر نقاشی «جیغ» است. این هنرمند نروژی تأثیر زیادی بر جنبش اکسپرسیونیسم به جا گذاشت.
• اودیلون ردون- این نقاش فرانسوی یکی از رهبران جنبش نمادگرایی بود. وی گفته که کارش وسیله ای برای الهام بخشیدن به مردم است.
• هوگو سیمبرگ- یکی از نقاشان سبک نمادگرایی بود، این نقاش فنلاندی بیشتر به خاطر نقاشی فرشته زخمی مشهور است.
• ویکتور وسنتسوف- یکی از رهبران احیای هنر روسیه بود. او هم موضوعات تاریخی و هم موضوعات اساطیری را نقاشی می کرد.
حقایقی خواندنی درباره سبک نمادگرایی
√ مانیفست نمادگرایی به وسیله مقاله نویس و شاعری به نام جان مورآس در سال 1886 منتشر شد.
√ نمادگرایی تأثیر زیادی بر اکسپرسیونیسم و سوررئالیسم که دو جنبش هنری آینده بودند به جا گذاشت.
√ پل گوگن هنرمند معروف پست امپرسیونیست گاهی اوقات به عنوان نقاش نمادگرا شناخته می شود.
√ بسیاری از هنرمندان نمادگرا عمداً معنی کارشان را مبهم می سازند و درباره آن توضیح نمی دهند. به این ترتیب بیننده می تواند تفسیر خودش را داشته باشد.
√ نمادگرایی را می توان بیشتر یک فلسفه درباره محتوا و معنای هنر دانست تا سبک خاص.
منبع : www.020.ir
از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید
واژه «کوبیسم» از ریشه «Cube» به معنی «مکعب» اخذ شدهاست
سبک هنری کوبیسم
حجمگرایی یا کوبیسم (به فرانسوی: Cubisme) یکی از سبکهای هنری است. کوبیسم در فاصله سالهای ۱۹۰۷ تا ۱۹۰۸ به عنوان سبکی جدید در نقاشی و تا حد محدودتری در تندیسگری ظهور کرد، که از نقاط عطف هنر غرب به شمار میآید.
ریشه واژه کوبیسم
واژه «کوبیسم» از ریشه «Cube» به معنی «مکعب» اخذ شدهاست. این واژه را نخستین بار وکسل منتقد هنری بکار برد. دوید هاکنی در کنفرانس دانشگاه هاروارد در ۶ فوریه ۱۹۸۶ در این باره میگوید:
امروزه کلمه کوبیسم برای آنچه که براک و پیکاسو انجام دادند عبارت بسیار سیه روز و بد گزینش شدهای است. در واقع این را وکسل، منتقد معروف، پایه گذاشت. او داشت اتفاقی را که افتاده بود درک میکرد و فکر میکرد کوبیسم یعنی مکعبها و سطحها. و این برچسبی بود که دیگر به آن زده شده بود. کوبیسم ماجرای مکعبها نیست. این یک دید ساده انگارانه معمولی است که بشنویم کوبیسم از راه نوعی هندسه به تجرید میرسد.
معرفی سبک کوبیسم
تاریخ دقیق اولین ردپای کوبیسم در هنر همیشه موضوع بحث و مناقشه میان مورخان هنر بوده است. برخی آغاز پیدایش آن را در تابلوی معروف«دوشیزگان آوینیون» متعلق به پیکاسو می دانند. این تابلو تصویر زنی است که با ترکیب اشکال دندانه دار، نقشهای هموار و فرمهایی برگرفته از نقابهای آفریقایی نقاشی شده است. برخی دیگر، تأثیر آثار هنرمند فرانسوی، پائول سزان را بر روی پیکاسو و براک مهمترین عامل شکل گیری این جنبش می دانند. سزان، پیش از مرگش در سال ۱۹۰۶ در تابلوهایش به طور فزایندهای به تسهیل و هموار ساختن اشکال میپرداخت.
به علاوه، او برای اولین بار شیوهای را در نقاشی خلق کرد که مورخان هنر آن را passage (گذرگاه) نامیدند. در این شیوه گاهی قسمتهایی از تابلو بدون رنگ رها میشد، به عنوان مثال حد فاصل میان دو کوه خالی میماند، به طوری که صخره و هوا در هم ادغام شوند و از هم عبور کنند. چنین نوآوریهایی از دو جهت برای کوبیستها حائز اهمیت بودند. اولاً چنین شیوهای قانونهای تجارب فیزیکی را به چالش میطلبید و ثانیاً هنرمندان را تشویق میکرد تا دید خود را نسبت به نقاشی تغییر دهند و آن را به عنوان تمامیتی غیر وابسته (و حتی مخالف) با تجارب فیزیکی دنیای بیرون ببینند که دارای هویت و منطق درونی مستقلی است.
به این ترتیب پیکاسو و براک تحت تأثیر شیوه سزان در نقاشی، آثاری را از مناظر طبیعی به شیوه وی آفریدند و در سال ۱۹۰۸ در نمایشگاهی در پاریس آنها را در معرض دید عموم گذاردند. این نمایشگاه نیز مانند اولین نمایشگاه آثار امپرسیونیستی با اعتراضات گسترده منتقدین روبه رو شد و در بازدید از همین آثار بود که منتقد معروف لوئیس واکسل(Louis Vauxelles) در تمسخر این سبک نو، واژه کوبیسم را که از cubeبه معنای «مکعب» گرفته شده، به آن نسبت داد.
پیکاسو و براک، در این نقاشیهای اولیه، ابزارهایی را به غیر از «تحلیل بردن توهم فضا» بکار گرفته بودند. در اولین قدم آنها از شر قراردادهای مرسوم رهایی یافتند! ساختمانها به جای قرار گرفتن در یک خط عرضی یا پشت سر هم، یکی بر روی دیگری بنا میشدند. به علاوه پیکاسو در برخی آثارش، نه تنها ساختمانها بلکه تمام تصویر پیش زمینه را به شکل مکعبهای ریزی نقاشی میکرد. او با پرداختهای مشترک به زمین و آسمان، فضای بوم را به نوعی وحدت می رساند، اما در این میان با ترکیب حجمهای تو پر و میان تهی، از ایجاد «ابهام» نیز غافل نمیشد!
حجمگرایی یا کوبیسم یکی از سبکهای هنری است
موضوع دیگری که آثار کوبیست را در معرض انتقادات شدید میگذاشت، این بود که برخلاف شیوه معمول پرداختن به نور برای ایجاد فضای سه بعدی در نقاشیهای متداول آن دوران، در این نقاشیها منبع و زاویه مشخصی برای تابش نور وجود نداشت. در برخی سایههای موجود منبع نور را در چپ و در بعضی دیگر در راست یا بالا و یا پائین و حتی روبه رو نشان میداد. علاوه بر آن نقشها به نحوی تقارن یافته بودند که محدب یا مقعر بودن آنها برای بیننده ممکن نبود. در واقع ایجاد ابهام در ذهن بیننده را میتوان به عنوان برجسته ترین ویژگی کوبیسم برشمرد.
کوبیستها کوشش میکنند تا کلیت یک پدیده (وجوه مختلف یک شی) را در آن واحد در یک سطح دو بعدی عرضه کنند، کوبیسم از این جهت مدعی رئالیسم بود، ولی نه رئالیسم بصری و امپرسیونیستی بلکه رئالیسم مفهومی. آنها همچنین در تلاش بودند تا ذهنیت خود را از اشیا و موجودات به صورت اشکال هندسی بیان کنند. از این رو آنچه را که در واقعیت است به گونهای که در چشمان ما قابل رویت است نمیبینیم.
دورهها
کوبیسم به دو مرحله تقسیم میشود:
کوبیسم تحلیلی(۱۹۱۲-۱۹۱۰): اصول زیبایی شناسی در این دوره کامل تر شد. پیکاسو و براک به نوع مسطح تری از انتزاع صوری روی آوردند که در آن ساختمان کلی اهمیت داشت و اشیای بازنمایی شده تقریباً غیر قابل تشخیص بودند. آثار این دوره غالباً تکرنگ و در مایههای آبی، قهوهای و خاکستری بودند. به تدریج اعداد و حروف بر تصویر افزوده شدند و سر انجام اسلوب تکه چسبانی یا کلاژ به میان آمد که تاکید بیشتر بر مادیت اشیا و رد شگردهای و هم آفرین در روشهای نقاشانهٔ پیشین بود.
این مرحله شامل نقاشیهای سالهای ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۱ پیکاسو و براک است که موضوعات آن معمولاً اشیا درون کارگاه نقاشی بودند. گیتار و آکاردئون براک اولین نقاشی از این سبک به شمار میآید.
کوبیسم ترکیبی(۱۹۱۲-۱۹۱۴): در این دوره آثاری منتج از فرایند معکوس انتزاع به واقعیت پدید شدند. دستاوردهای این دوره بیشتر نتیجهٔ کوششهای گریس بود. اگر پیکاسو و براک در مرحلهٔ تحلیلی به تلفیق همزمان در یافتهای بصری از یک شیء میپرداختند و قالب کلی نقاشی خود را به مدد عناصر هندسی میساختند، اکنون گریس میکوشید با نشانههای دلالت کنندهٔ شیء به باز آفرینی تصویر آن بپردازد. بدین سان تصویر دارای ساختمانی مستقل اما همتای طبیعت میشود و طرح نشانه واری از چیزها به دست میدهد. گریس در تجربههای خود رنگ را به کوبیسم باز آورد.
تأثیرات سبک هنری کوبیسم
این سبک جنبشی خلاق و زییا را به وجود آورد که به پیدایش حرکتها و سبکهای فراوانی در قرن بیستم منتهی شد، که از آن جمله فوتوریسم، اورفیسم، پوریسم(ناب گرایی) و ورتیسم را میتوان نام برد. کوبیسم را تحت تأثیر نقاشیهای سزان میدانند، البته براک و پیکاسو کوبیسم را کاری نو در نقاشی میدانستند، همان طور که پیکاسو در سال ۱۹۳۹ گفته بود که «آنها به دنبال زبانی نو بودند»
صرف نظر از تعلق خاطر پیکاسو و براک به امپرسیونیسم و استفاده از جهان بیرون به عنوان موضوع، آنها از این نظریه سورا و سزان نیز تبعیت میکردند که برای تأثیرگذاری یک نقاشی باید شکل و شمایل اشیا و فضای انها را در بوم دگرگون کرد. آنها همچنین با پرداختن به بخش کوچکی از جهان واقعی، محدود ساختن نقش مایهها به موضوعات داخل آتلیه و پرهیز از فضای آزاد، تنوع اندک مضامین و مهم بود طرز بیان در برابر موضوع و محتوا، گرایشات سمبولیستی خود را نشان میدادند.
تاریخ دقیق اولین ردپای کوبیسم در هنر همیشه موضوع بحث میان مورخان هنر بوده است
هنرمندان سبک کوبیسم
به جز ژرژ براک و پابلو پیکاسو که از آنها به عنوان آفرینندگان این سبک یاد شده، خوان گریس به خصوص پس از این دو و در قالب کوبیسم ترکیبی به خلق آثاری پرداخت. یکی از مشهورترین آثار این سبک گرنیکا است.
دلایل موفقیت سبک کوبیسم
دلایل موفقیت و اقبال کوبیسم را میتوان موارد زیر اعلام کرد: شروع جنبش در مرکز هنری آن زمان، پاریس. گروهی از هنرمندان پرشور که به دنبال زبانی نو بودند. نویسندگان و شاعرانی که با توضیحات و تفاسیر خود در گسترش این زبان نو دخیل بودند. عرضه کردن طیف وسیعی از آزادیها برای هنرمند مانند آزادی از بازنمایی دقیق واقعیت و آزادی در پرداختن به زبانی نو برای بیان دیدگاههای نو.
عکاسی کوبیستی
در عکاسی کوبیستی از نوعی کلاژ بهره میگیرند، درهم ریختن فضای واقعی توسط چسباندن عکسهای مختلف از زوایای مختلف صورت (در پرتره کوبیستی) و چیدمان تصویری با استفاده از عناصر غیر همگون برای رسیدن به مفاهیم کوبیستی. همچون دیگر سبکهای عکاسی نوعی ساختار شکنی تصویری با کم و زیاد کردن عناصر اصلی تصویر با اسلوب و ساختار کوبیسم در نقاشی، میتوان گفت فضای پرسپکتیوی یا فضایی که از یک نقطه دید واحد نمایان شده است.
کوبیسم با همزمان کردن نقاط دید مختلف، یکپارچگی قیافهٔ اشیاء را به هم میزند و به جای آن شکل «تجریدی» یا (آبستره) را ارائه میکند. بدین معنا که عکاس کوبیست اشیاء را در آن واحد از زوایای مختلفی میبیند، اما تمامی تصویری را که دیده است به ما نشان نمیدهد. بلکه فقط عناصر و اجزایی از آنها را انتخاب و روی سطح دو بعدی تصویر می نمایاند. از این روست که یک اثر کوبیستی، مغشوش، درهم و غیر طبیعی جلوه میکند. بنابراین عکاس کوبیست که دیگر در بند یک نقطه دید واحد (مانند عکاسی رئال) نیست و میتواند هر شیئی را نه به عنوان یک قیافهٔ ثابت بلکه به صورت مجموعهای از خطوط، سطوح و رنگها ببیند. و با ترکیب این ابعاد عکس کوبیستی ارائه کند.
منبع : fa.wikipedia.org
از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید
یغما گلرویی
بیوگرافی یغما گلرویی
زادروز: ۶ مرداد ۱۳۵۴
ملیت: ایرانی
پیشه: شاعر، ترانهسرا، مترجم، خواننده، نویسنده
سالهای فعالیت: ۱۳۷۷-اکنون
سبک: موسیقی پاپ
لقب: گلایل
همسر: آتنا حبیبی
«یغماگلرویی» شاعر، ترانهسرا، نویسنده ایرانی در ساعت پنج بامدادِ روز ششمِ مرداد ۱۳۵۴ در بیمارستان «مهر» «شهرستانِ ارومیه» متولد شد. مادرش «نسرین آقاخانی»، پدرش «هوشنگ گلرویی» و خواهری بزرگتر از خود به نامِ «یلدا» دارد.
در یک سالگیاش خانواده به «تهران» نقل مکان کرد و در خیابان «گیشا» ساکن شد. در دوران ابتدایی سیاهی جنگ و مرگِ دوستانِ همکلاسش در بمباران را تجربه کرد. یغماگلرویی سال دوم دبیرستان بود که به خاطرِ درگیری فیزیکی با ناظم دبیرستان که در مراسم صبحگاه به گوش او سیلی زده بود برای دو سال از تحصیل در مدارس روزانه محروم شد و به دبیرستانِ شبانه رفت. در همان سالها به جرمِ «دیوارنویسی» برای چند روز بازداشت و به مدتِ شش ماه مجبور به خارج نشدن از «تهران» شد.
یغما گلرویی شاعر، ترانهسرا و نویسنده ایرانی است
یغماگلرویی در اوایل دههٔ هفتاد، با «غزاله علیزاده» آشنا شد و به سفارشِ او به دفترِ نشریه آدینه رفتوآمد پیدا کرد و توانست با نویسندگانی چون «فرج سرکوهی»، «مسعود بهنود»، «عمران صلاحی»، «محمدمختاری»، «حمید مصدق»، «علی باباچاهی»، «ناصرتقوایی» دیدار کند. در پاییز سال هفتاد و سه، برای بار نخست با «احمدشاملو» در دهکدی فردیس کرج دیدار کرد و آثار خود را برای او خواند. این دیدار و دیدارهای بعدی باعث مصمم شدنش به ادامه دادنِ راهِ شعر شد.
یغماگلرویی به همراهِ «عزت ابراهیمنژاد» کوشید نشریه یی با نامِ «آرمان» را راهاندازی کند اما تمامِ مطالبِ جمعآوری شده برای شماره نخست به همراه رایانه شبانه از تحریریه به سرقت رفت. در اردیبهشت سال هفتاد و هفت نخستین مجموعه شعرِ خود را با عنوان «گفتم: بمان! نماند...» توسط مؤسسه فرهنگی هنری دارینوش منتشر کرد و بعد از آن حدود سی عنوان کتاب از او در زمینههای شعر، ترانه، ترجمه، فیلمنامه بازسرایی متون منتشر شده است.
عکس های یغما گلرویی
یغماگلرویی به همراهِ «افشین یداللهی»، «نیلوفرلاریپو»، «سعید امیراصلانی»، «افشین سیاهپوش»، «مهدی محتشم» و... جلساتِ ترانهخوانی در خانهٔ پدری خود برگزار کرد و تداوم این جلسات رفته رفته باعث تشکیلِ «خانه ترانه» شد. بعد از حدود یک دهه در اعتراض به نحوهٔ گرداندن جلسات با نوشتن یک یادداشت از آن جلسات اعلام جدایی کرد. در فیلم سینمایی هفت ترانه به کارگردانیِ بهمن زرینپور در کنارِ ایرج راد، لعیا زنگنه، سحر جعفریجوزانی، شروین نجفیان بازی کرده و همچنین درچند مستند مانندِ «سفرنامه»، «شبِ شیدایی»، «خاطرههای خطخطی»، «ترانه در تبعید» و «یغما گلرویی: ترانهسرا» حضور داشته است.
مقالات یغماگلرویی در نشریههایی مانندِ «فیلم و سینما»، «ترانهٔ ماه»، «باور»، «گلستان ایران»، «نسیم هراز»، «گوهران»، «شرق»، «اعتماد»، «همشهری» منتشر شدهاند. مادرش علاقه زیادی به ادبیات داشت، به همین دلیل از وقتی کودک بود با ادبیات و شعر آشنا شد و همین موضوع یکی از عواملی بود که وی را برای ورود به حوزه شعر و ترانه علاقهمند کرد.
شروع کار یغما گلرویی در زمینهٔ شعر، با شعر سپید بود
یغما دربارهٔ سالهای تحصیلاتش میگوید:
دوران دبستان در مدرسه محمد باقر صدر خوندم، دورهٔ راهنمایی را در مدرسهٔ طالقانی و دبیرستان را مدرسهٔ مطهری که البته به دلایلی ۲ سال از تحصیل محروم شدم و بعد در مدرسه شبانه درس خوندم... من هیچ خاطره شیرینی از دوران مدرسه ندارم. چون آنقدر از مدرسه بدم میاومد که چیز شیرینی برام نداشت. همیشه از دیوار مدرسه میپریدم و فرار میکردم و …
زندگی حرفهای یغما گلرویی
شروع کار یغما گلرویی در زمینهٔ شعر، با شعر سپید بود و کتابهای اولش در قالب شعر سپید منتشر گشت. اولین کسی که شعرهای یغما را اجرا کرد، امیر کریمی بود که در «آلبوم تا همیشه» چهار شعر از ترانههای او را ضبط نمود. اما اولین آلبومی که انتشار یافت، کاری از ناصر عبداللهی بود در «آلبوم دوستت دارم» که ۲ ترانه از یغما در آن بود.
جدیدترین تصاویر یغما گلرویی
یغما گلرویی پس از نامهٔ خداحافظی خود از دنیای هنر مدتی بی سر و صدا به زندگی عادی ادامه داد اما شروع دوباره بر سرزبانها افتادن نام وی شروع کار با خوانندهٔ ایرانی ساکن در آلمان شاهین نجفی بود. در تاریخ ۱۰ اسفندماه ۱۳۹۰ چهارمین آلبوم شاهین نجفی با نام هیچ هیچ هیچ منتشر شد. این آلبوم که در مجموع دارای ده قطعه بود دو قطعهٔ آن توسط یغما گلرویی سراییده شده بود.
یغما گلرویی در صحنهها و رخدادهای اجتماعی حضوری ملموس دارد. در فروردین ماه ۱۳۹۳ خبر اعدام گروهبانی ایرانی با نام جمشید دانایی فر واکنشهایی را برانگیخت که یغما گلرویی هم با سرودن شعری با نام «این آسیاب به نوبت خون میگردد» انزجار خود را از این حرکت نشان داد.
اولین آلبومی که از ترانه های یغما گلرویی انتشار یافت، کاری از ناصر عبداللهی بود
آثار یغما گلرویی
از یغما گلرویی آثار متعددی از جمله شعر، داستان، ترجمهٔ شعر، فیلمنامه و غیره منتشر شده است و ترانههای او توسط خوانندگانی چون شادمهر عقیلی ،سیاوش قمیشی، امیر کریمی، حسن شماعی زاده، امید، شاهین نجفی، فرهاد جواهر کلام، ناصر عبدالهی، قاسم افشار، سعید شهروز، رضا یزدانی و چند خواننده دیگر اجرا شده است. ترانهٔ «تصور کن» که در آلبوم روزهای بیخاطرهٔ سیاوش قمیشی اجرا شد و ترانه ستاره که توسط شادمهر عقیلی در آلبوم آدم و حوا اجرا شد معروفترین ترانههای او است.
مجموعه شعرها و ترانههای یغما گلرویی
- رانندگی در مستی (در ایران مجوز چاپ نیافت و در آلمان منتشر شد)
- باران برای تو میبارد (مجموعه شعر چاپ پنجم زمستان سال ۱۳۹۲)
- گریههای گربه خاکستری (مجموعه شعر چاپ نشد)
- دیوارنوشتههای انفرادی (مجموعه شعر چاپ نشد)
- چپق صلح (مجموعه شعر)
- تصور کن (پنجمین مجموعه ترانه چاپ اول ۱۳۸۶)
- هایکوهای زندان (مجموعه شعرهای کوتاه چاپ نشد)
- ما رُ ببخشین! آقای دیکتاتور! (مجموعه شعر چاپ نشد)
- رقص در سلول انفرادی (چهارمین مجموعه ترانه چاپ اول ۱۳۸۴)
- بی سرزمین تر از باد (سومین مجموعه ترانه چاپ اول ۱۳۸۲)
- اینجا ایران است و من تو را دوست میدارم (مجموعه شعر چاپ اول ۱۳۸۱)
- تنها برای تو مینویسم، بی بی باران (دومین مجموعه ترانه چاپ اول ۱۳۸۰)
- پرنده بی پرنده (نخستین مجموعه ترانه چاپ اول ۱۳۷۹)
- فاصله (سیاوش قمیشی مجموعه شعر چاپ اول ۱۳۸۰)
- مگر تو با ما بودی!؟ (مجموعه شعر چاپ اول ۱۳۷۸)
- گفتم بمان! نماند... (مجموعه شعر چاپ اول ۱۳۷۷)
- آهنگ یه دختر (خواننده ابی و شادمهر ۱۳۹۲)
- من رؤیایی دارم (مجموعه شعر چاپ اول ۱۳۹۳)
یغما گلرویی
داستان، فیلمنامه، مجموعهنامه
- مسیح سرگردان
- سلام! خانم رنگین کمان!
- زنجیری (فیلمنامه)
- پوکه (فیلمنامه)
برخی از ترجمههای یغما گلرویی
- جهان در بوسههای ما زاده میشود، اشعار شاعران جهان
- فرشتهای در کنارِ توست!، شعرهای مارگوت بیکل، با همکاری ندا زندیه
- دو فنجون قهوه، دو نخ سیگار، شل سیلور استاین
- باران یعنی: تو بر میگردی!، نزار قبانی
- نه! نمیخواهم ببینمش... ، فدریکو گارسیا لورکا
- آوازهای کولی، فدریکو گارسیا لورکا
- و ....
منبع :برگرفته از fa.wikipedia.org