منبت کاری با چوب یکی از ظریف ترین صنایع دستی است که تلفیقی از هنر و حوصله هنرمندانی است که با مواد اولیه ی ارزان و ساده، محصولاتی با ارزش خلق می کنند، هنرمندانی که با چند قلم و اسکنه ای فلزی ذهنیات خود را با خطوط کوفی، نقوش اسلیمی، ختایی و گل و مرغ و ... روی چوب کنده کاری می کنند.
منبت کاری هنری است مشتمل بر حکاکی و کنده کاری بر روی چوب . این هنر دستی نماد احساس، ادراک ، اندیشه و خلاقیت هنرمندان که با ذوق و سلیقه سرشار ، اثر هنری را ابداع می کنند.
با توجه به اسناد و مدارک موجود منبت کاری در ایران ، سابقه این صنعت به 1500 سال می رسد و قدیمی ترین اثر منبت کاری موجود یک لنگه در چوبی است و روی آن با خلال هایی از چوب گردو و نقوش زیبایی تزئین شده است.
بعد از ظهور اسلام و با توجه به شیوع روحیه ساخت مراکز و مساجد اسلامی ، هنرمندان ایرانی جز اولین کسانی بودند که تمامی توان و استعداد خویش را صرف تزئین مساجد کردند و به موازت هنرنمایی معماری ، کاشیکاران و گچبرها منبت کاران نیز آثاری چون رحل قرآن، منبر، در و پنجره های که نشان دهنده ذوق و هنر بود ، را خلق کردند.
ایرانیان باستان هم چنان که در هنر نقاشی و کنده کاری و حجاری پیش از دیگر اقوام به موفقیت هایی دست یافته بودند،به تدریج به فنون و ظرافت هنری این رشته نیز آشنایی پیدا کرده اند.
مهرهای استوانه یی مربوط به آریاهاهمراه با نقوش بسیار زیبا و حک صور و اشکال مختلف بر روی آنها از هنرهای ارزنده ی قوم آریایی است که نمونه هایی از آنها مربوط به چندهزار سال قبل باقی مانده است.
سامی ها این هنر را از ایرانیان باستان تقلید و اقتباس کرده و بعد ها وسیله(فینیقی ها) به یونان راه یافته است.
همایونفرخ می نویسد« خوشبختانه اینک آثار بسیاری از نشان های (مهره های استوانه ای) متعلق به قبل از دوران ماد در ایران به دست آمده است،از جمله یازده مهر استوانه یی که دارای خطوط و علائمی هستند و از کاوشهای مارلیک کشف شده و خواندن خطوط آن به آقای دکتر کامرون محول شده است.
از ملت سونگیری(سومر)نیز تاکنون مهره های حکاکی شده بسیاری به دست آمده است و مسلم می دارد که آشوری ها و سپس یونانی ها از آنها این هنر را فرا گرفته اند.»
سابق بر این مغرضان و معاندان فرهنگ وتمدن ایرانی چنین وانمود می کردند که هنر حکاکی و منبت کاری متعلق به یونانی ها بوده است ولی با کشف مهرهای استوانه ای مربوط به شش هزار سال قبل از میلاد،دیگر چنین ادعاها رنگ و رویی ندارد و تعصب داشتن و غیر علمی بودن نشریه آنها را آشکار ساخته است.
پادشاهان ایران از قدیم وسیله ی مهرهای استوانه ای که به طرز هنرمندانه ای حکاکی میشد،فرمانهای لازم را صادر می کردند و علامات و سمبل هایی نیز به مناسبت امور مختلف بر روی این مهرها حک می کردند .
گرچه تعدای زیادی از این مهرهای حکاکی شده ی مربوط به آریاها و قبل از روی کار آمدن شاهنشاهی هخامنشی موجود است ، ولی متاسفانه از مهرهای دوره ی هخامنشی زیاد به دست نیامده است.تعدادی از مهرهای این دوره موجود است که از روی آنها می توان به چگونگی هنر حکاکی و دقت و ذوق هنری آنها پی برد.
مهرهای اورارتویی و هخامنشی از نظر ظرافت و هنر حکاکی در حد اعلای زیبایی است.هنرمندان ایرانی با ذوق و قریحه خاص خود،سنگهای عقیق و زیبای الوان برای حکاکی انتخاب کرده وصورتها و اشکال مورد نظر را به طور برجسته بر روی عتیق حکاکی و تراشکاری می کرده اند.
پروفسور پوپ می نویسد: «اساساً باید گفته شود هنر حکاکی عتیق و سنگهای قیمتی دیگر مانند لاژورد و قان داش به چند هزار سال قبل از هخامنشی میرسد و ایرانی ها ، قرنها قبل از به وجود آمدن دولت هخامنشی این هنر را ابداع کرده و به کار می برده اند.»
همین دانشمند در جای دیگر رسماً اعلام می کند: سبکی که به غلط و اشتباه یونانی می خواندند امروز اصلاح شده و آن را نمونه ی هنر هخامنشی می دانند و در واقع یونانی ها در حکاکی و مهر سازی مقلد هخامنشی ها بوده اند. پروفسور پوپ این نظریه را جهت بطلان گفته های قبل که اصرار می شد به نحوی هنر دوره ی هخامنشی را ماخوذ از یونان بدانند آورده است.
از آثار مختلف، نمونه های بسیار زیبایی از هنر حکاکی و نقاری مربوط به هخامنشیان، مانند سکه های دریک(داریک) به دست آمده است
حکاکی این سکه ها نشان می دهد که استادان حکاک،با شیوه ها و سبکهای مختلف این هنر آشنایی داشته و آموزش ها و فنون لازم را کسب کرده اند.
با توجه به پیشرفت کلی هخامنشیان به خصوص در معماری و تزیینات مربوط به آن و حکاکی هایی که بر روی ظروف وسکه ها به صورت کنده کاری بر روی تمثالها و تصاویر به دست آمده باید قبول کرد که نحوه ی فراگیری و آموزش این هنر در این زمان به نحو قابل ملاحظه ای پیشرفت داشته است.علاوه بر این در روی بسیاری از سر ستونها و اشیا فلزی و گچ بری ها ، ریزه کاری های هنری بسیار جالبی به چشم می خورد که به حق باید گفت استاد کاران و هنرمندان این دوره دستگاه و وسایل منظم آموزشی برای تعلیم این هنرها داشته اند.
در زمان اشکانیان نیز این هنر اصالت خود را حفظ کرده، چنان که از روی سکه های مختلف و اشیا فلزی و کنده کاری های این دوره می توان به پایداری و رواج این هنر در زمان پارتیان پی برد.هنر حکاکی و منبت کاری و نقاری این دوره نه تنها تحت تاثیر هنر یونانی قرار نگرفته،بلکه دنباله ی هنر هخامنشی است.
از آثار و بقایایی که از دهکده های پارتی واقع در مغان آذربایجان کشف شده نمونه هایی از هنر حکاکی و منبت کاری این عهد را به دست می دهد،که مهارت و استادی سازندگان آنها را به خوبی آشکار می سازد.
ضمن بحث از دهکده های پارتی و قبور آنها کامبخش فرد می نویسد:
« در چند نمونه از این قبور در پنج انگشت دست مرده، انگشتری وجود دارد که از آهن و یا برنز ساخته شده و عموماً دارای نگین شیشه می باشد.
نگین ها اگر چه کوچکند، ولی در کمال مهارت حکاکی شده و هیکل انسانی و نیم تنه(سه ربع صورت و یا نیم رخ) با سبک یونانی در آنها حک شده است».
در موارد مختلف هخامنشیان و اشکانیان جنبه های ارزنده و مفید هنر ملل مختلف را گرفته و با هنر اصیل ایرانی تلفیق نموده و شاهکارهای هنری مستقل و نوینی را خلق و ابداع کردند و سبک تازه یی را به وجود آوردند که نشان دهنده ی تحول هنری در این دوران است.
استادان پارتی اشکال و صور گوناگون را به صورت مراسم مذهبی و یا جنگ تن به تن بر روی ابزار و ادوات، کنده کاری می کردند. بقایایی از این ابزار و کنده کاری ها در کوه خواجه نشان می دهد که هنرمندان پارتی با ظرافت هر چه بیشتر در خلق آثار بدیع به صورت کنده کاری، گچ بری، منبت کاری مهارت پیدا کرده و دانش خاص هنری خود را در این آثار جلوه گر ساخته اند.
در زمان ساسانیان هنر منبت کاری و حکاکی توسعه و ترقی بیشتر داشته و بر تعدد و تنوع آنها افزوده شده است. ساسانیان در نگاهداشتن و بهتر ساختن و افزودن به میراث هنری نیاکان خود اهتمام ورزیده و در پایداری و تحویل آنها به آیندگان کوشا بوده اند.آثار هنری این دوره به قدری غنی و پیشرفته است که در این مختصر نمی گنجد و فقط به ذکر نمونه هایی از آنها اکتفا می شود.علاوه بر انواع حکاکی ها و کنده کاری هایی که در دوره های قبل به آنها اشاره شد و در زمان ساسانیان ترقی و تکامل یافت، انواع مدال های نقره ای شاهنشاهان ساسانی به طرز بسیار جالبی ساخته می شده است.
از جمله مدال های نقره یی بهرام سوم به شکل بیضی می باشد که در وسط آن نیم رخ بهرام با تاج و تزیینات حک شده و یکی از زیباترین نوع حکاکی و نمونه ی پیشرفت این هنر در آن دوران است.
از حکاکی های دیگر دوره ی ساسانی مهرهای استوانه یی متعددی است که بیشتر مربوط به خسروپرویز است، این مهرها بر روی عقیق و سنگهای گرانبهای دیگر به طرز جالب و زیبایی حکاکی شده و در حال حاضردر موزه ی ارمیتاژ لنین گراد نگه داری می شود.دقایق و ریزه کاری های هنر حکاکی این دوره حاکی از پیشرفت و تکامل آموزش هنری و وجود هنرمندان ماهر و چیره دستی است که از دانش های مربوط به این رشته از هنرها اگاهی کامل داشته ومدتها تحت نظر استادان فن به آموختن و فراگیری فنون لازم قرار می گرفتند.
منبت کاری مانند خاتم کاری در دوران صفویه راه پیشرفت و ترقی را به سرعت پیمود و هنرمندان منبت کار آثار بسیار زیبائی در این دوره از خود باقی گذاردند؛ ولی در دوره قاجاریه به علت عدم توجهی که به هنر و هنرمندان شد، این هنر نیز در بوتة فراموشی ماند و رو به انحطاط نهاد، تا این که با ظهور سلسله پهلوی هنر منبت نیز مانند سایر صنایع مستظرفه مورد توجه قرارگرفت و موجبات احیای این هنر فراهم گشت.
یک فرد با ذوق و علاقمند به این هنر، اگر بخواهد برای اولین بار با فنون و اصول منبت کاری آشنا شود و به فراگرفتن این هنر اشتغال ورزد باید گام نخستین را از کوی طراحی بردارد و پس از آن با آشنائی کامل به انواع چوبها و وسایل کار و آموختن فن درودگری، هنر مشبک را تعقیب و فنون موزائیک کاری، معرق کاری، رنگ کاری و رویه کوبی را فرا گیرد.
برای توضیح مختصر هر یک از فنون ذکر شده می توان چنین گفت:
منبت کاری در دو نوع ریز و درشت برروی چوب و عاج و استخوان انجام می شود و شامل مجسمه سازی، نیمرخ و تمام رخ، گلبرگهای اسلیمی، ختائی و غیره میباشد.
مشبک کاری در تزیین قابها و سایر وسایل تجملی به کار برده می شود و معمولاً بر روی چوبهای گوناگون و عاج و استخوان انجام می گردد.
معرق کاری و موزائیک کاری شامل قرار دادن چوبهائی به رنگهای طبیعی و عاج و استخوان و صدف در کنار هم و به هم آمیختن آنها و ایجاد یک سری نقشه های زیبا و بدیع مانند اشکال گوناگون هندسی، برگ اسلیمی، مینیاتور و نظائر آن است.
رنگ کاری و رویه کوبی به منظور زیباتر ساختن و جلا بخشیدن به کارهای منبت کاری است تقریباً مراحل نهائی کار است و در هنر تزئینی منبت مورد نظر هنرمندان و صاحبنظران این فن میباشد. رنگ کاری و رویه کوبی علاوه بر افزودن بر زیبائی اثر، چوب را از گزند رطوبت و گرما و نظائر آن حفظ میکنند.
در بین شهرهای ایران دو شهر آباده و شیراز از مراکزی است که در آن منبت کاری و سایر رشته های این هنر رواج بسیار دارد و مخصوصاً در شهر آباده هنر مزبور رونق بیشتری دارد.
از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید
روایت «مسعود آبپرور» از جرایم رایانهای در سریال «هوش سیاه»
مجموعه تلویزیونی «هوش سیاه» به تهیهکنندگی سیدعباس فاطمی نویسنده و کارگردانی مسعود آبپرور روز سهشنبه اول اردیبهشت ماه برای شبکه 3 سیما رسماً کلید خواهد خورد.
به نقل از روابط عمومی «هوش سیاه» این مجموعه 13 قسمتی داستان مبارزه پلیس آگاهی با جرایم رایانهای است که به تخلفات گروههای مخرب در حوزه رایانه نرمافزار و الکترونیک میپردازد.
با رشد روزافزون استفاده از رایانه و خدمات الکترونیک زمینه بروز جرایم در این حوزه روز بروز گسترش یافته و پلیس را به اتخاذ تمهیدات جدید برای پیشگیری و مقابله مؤثر با متخلفین عرصه کامپیوتر و الکترونیک میکشاند.
سرگرد احمدی (حسین یاری) معاون دایره پیشگیری و مبارزه با جرایم رایانهای پلیس در طول مجموعه با پرونده پیچیده کامران بوریایی (کیکاووس پاکیده) درگیر شده و به موزات آن پروندههای دیگری را هم رسیدگی میکند.
عوامل وبازیگران این مجموعه که تاکنون قراردادشان امضا شده است، بدین شرح هستند:
مسعود آبپرور (کارگردان)، آرش قادری (سرپرست شورای نویسندگان)، شهره فهیمی (دستیار اول کارگردان و برنامهریز)، داود باقری و سحر ضیایی (دستیاران کارگردان)، راحله پرویننیا (منشی)، هاشم گرامی (مدیر تصویربرداری)، اصغر آبگون (مدیر صادابرداری)، حسین مجد (طراح صحنه و لباس)، نوید فرح مرزی (طراح گریم)، بهرام آبپرور (تدوین)
گروه تصویربراری: مجید طرقی، حمید ایدر، محمد نجفی، علی کاسهساز، علیرضا مقدممنش، حامد حسنودی، تصویربردار پشت صحنه: علی رهبر نکو، عکاس: سمیه جعفری
دستیاران صدا: علی نعمتی، ابراهیم ایرجزاد
دستیاران صحنه و لباس: علی اسماعیلی، فرامرز کرامتی، سعید خزایی، بهار میرزامحمود
مجریان گریم: ارشاد فرهمندی، اشکان راد و سعیده دلیریان
مدیر تولید: محمد صنعتی، جانشین تولید: رضا قهری، مدیر تدارکات: سیدعلی حسینی
بازیگران: حسین یاری، کیکاووس یاکیده، رضا آشتیانی، کمند امیرسلیمانی، افشین کتانچی، روحالله کمانی، سپیده گلچین، سودابه بیضایی، بهزاد خداویسی، رضا توکلی، صدرالدین حجازی، داریوش اسدزاده، کیانوش گرامی، سپند امیرسلیمانی، ارسلان قاسمی، علیرضا حقشناس، سیامک قاسمی و بهرنگ علوی.
گلیم بافی:
استان اردبیل از جمله مناطق مهم گلیم بافی ایران بشمار می رود و گلیم های ان در دنیا مشهور و علاقمندان و خواستاران داخلی و خارجی زیادی دارد. نقوش و رنگهای الوان و متنوع و طرحهای زیبا جلوه ای خاص به گلیمهای بافته شده در منطقه بخشیده است. نقوش سنتی و اساطیری که در گلیم سمبل نمادها و یا نقشهایی از خواست باطنی بافندگان و یا هر کدام از این نقوش علاوه بر معانی و مفاهیم خاص خود و گذشته از جلوه نمایی درمتن گلیم میتواند بیانگر آرزوها و نیازهای مردمان ساکن مناطق تولید باشند. نقوش سنتی رایج در گلیمهای استان بیشتر نقش سماور ، سینی، خرچنگ، در متن گلیم و گردونه مهر (چلیپا) و نقش اژدها (که به غلط به اس اس معروف شده است) در حاشیه گلیم میباشد. گلیم بافی گرچه کمک درآمدی برای معشیت خانوارهای این مناطق است ولی از بعد معنوی تأثیرات روحی و روانی عمیق و بسزایی در بافندگی ایجاد مینماید زیرا بافنده گلیم یا هر هنرمند دیگری در واقع با کار هنری خود به یک آرامش باطنی دست یافته و نیازهای درونی خویش را با ایجاد نقش و نگارهای رنگانگ و مطابق با روحیات و سلیقه خویش پاسخ میدهد. امروزه بافندگان گلیم استان کمتر از سیلقههای رنگی و دلخواه خود در بافت گلیم استفاده می نمایند زیرا ارتباط شهرنشینان با روستائیان و همچنین سفارش تجار آنان را مجبور میسازد علیرغم میل باطنی خود طرحها و رنگهای باب میل بازار و تجار را ببافند گلیم بافی بدون استثناء در اکثر مناطق روستایی و عشایری استان رونق دارد و در حال حاضر شهرستان نمین و روستاهای تابعه ان از جمله دهستان عنبران و روستاهای بخش زهرا از توابع شهرستان گرمی (مغان) از مراکز عمده تولید گلیم استان بشمار می آیند.
سفالگری:
از پیشینه سفالگری در استان اطلاع چندانی در دست نیست اما پیدا شدن ظروف سفالین در اکثر مناطق استان در کاوشهای مجاز و غیر مجاز حاکی از آن است که سفالگری در این منطقه از سرزمین پهناور ایران مانند سایر نقاط از قدرت دیرینهای برخوردارست وجود معادن خاک رس در استان بعنوان مواد اولیه سفالگری مزید بر علت است. در حال حاضر سه کارگاه سفالگری مشغول فعالیت هستند یک کارگاه سفالگری در خود شهرستان اردبیل و دو کارگاه دیگر در روستای انار از توابع شهرستان مشکین شهر بنا به اظهار یکی از استادکاران تنها دو کارگاه فعالیت سفالگری دارند که این استادان سفالگر نیز بعلت پیری شاید نتوانند مدت زیادی به حرفه سفال سازی ادامه دهند پس به ناچار باید به فکر چاره و احیا سفالگری و سفال سازی در مناطق یاد شده یود.
سایر رشتههای صنایع دستی مرسوم در استان اردبیل از نمد مالی ، چیغ بافی، چنته بافی ، شال بافی ، خورجین بافی ، چاپ باتیک، مکرومه بافی، سوزندوزی ، گلسازی، ملیله سازی، نگارگری،تذهیب،خوشنویسی، مینیاتورسازی کاشی معرق ،منبت ،معرق چوب، خراطی، چرم و کارهای تکمیلی چرم ، ساخت سازهای سنتی می باشد که از این میان خراطی سابقه زیادی دارد و خراطان چیره دست در سطح شهر اردبیل به حرفه خراطی مشغول میباشد.
کاشی معرق:
کاشی کاری جزء هنرهای دستی است که در چند سال اخیر در شهرستان اردبیل از رونق و رواج چشمگیری برخورداراست و در حال حاضر تعداد بیش از 5 کارگاه کاشی معرق در شهرستان اردبیل به فعالیت ادامه میدهند.در کاشی معرق طرح مورد نظر با توجه به ابعاد محل نصب توسط طراح بر روی کاغذ پیاده شده سپس اشکال طرح (هندسی - اسیلمی) شماره گذاری شده و با توجه به شماره بر روی کاشیهایی که با رنگهای مختلف برای کار آماده شده است چسبانده میشود.
استادکاران بوسیله تیشههای مخصوص کاشی معرق به دوربری و گل گیری طرح اقدام نموده و پس از اتمام کار دوربری و گل گیری قطعات آماده شده طبق طرح اصلی چیده شده و پشت آن را با دوغ آب و گچ پر کرده و بعد از خشک شدن در محل مورد نظر نصب می نمایند.
مصنوعات چرمی:
تولید مصنوعات چرمی جزو هنرهای سنتی و دستی استان اردبیل بخصوص شهرستان اردبیل بوده و از دیر باز استاد کاران زیادی به این فن اشتغال داشتهاند و با توجه به اینکه استان اردبیل در حال حاضر جزو تولید و صادرکنندگان عمده چرم در کشور بشمار میرود ، وجود مواد اولیه فراوان در استان در حال حاضر بیش از 20 کارگاه تولید مصنوعات چرم (تلفیق چرم و جاجیم) که در زمینه تولید کیفهای چرمی و جاجیمی و غیره فعالیت مینمایند.
خراطی:
خراطی بر روی چوب قدمت دیرینه در شهرستان اردبیل دارد. در سالهای گذشته بوسیله دستگاههایی که معمولا توسط دست یا پا به حرکت در می آمدند خراطی روی چوب را انجام میدادند ودر حال حاضر با استفاده از دستگاه خراطی برقی روی چوبهای مختلف که بصورت استوانه و در قطرهای معین آماده شده اند توسط دستگاه به حرکت در آمده و استادکار با استفاده از مغارهای خراطی طرح و شکل دلخواه را برروی قطعه بوجود میآورد.
ملیله سازی:
ملیله سازی جزو رشته هایی از صنایع دستی است در چند سال اخیر در شهرستان اردبیل رونق یافته و کارگاههای متعددی در این زمینه فعالیت می نمایند. مواد اولیه مورد استفاده در ملیله سازی معمولاً مفتول های مسی یا نقرهاست که بوسیله استاد کار و توسط دستگاه نورد به شکلها و قطرهای مختلف تبدیل میشود ، مفتولهای سیمی بصورت قطعات مورد نظر مثل اشکال هندسی یا اسلیمی و بصورت قاب ساخته و قسمت داخلی قابها توسط مفتولهای نازک نورد شده در طرحهای و نقشهای مختلف پرس و لحیم کاری میشود کارهای آماده شده بوسیله اسید تمیز شده و داخل لعاب کروم و غیره قرار میگیرد.
منبت چوب:
منبت کاری روی چوب هنری است که در آن هنرمندان این فن با انتخاب چوبهای مانند شمشاد ـ افرا ـ گردو ـ سیردار و غیره با ابعاد مورد نیاز طرحهای از پیش آماده که ممکن است گل و مرغ ـ نقوش حیوانی و غیره باشد برروی چوب مورد نظر کپی نموده و با استفاده از مغارهای مخصوص منبت کاری ، کنده کاری روی چوب را انجام می دهند دراین نوع هنر معمولاً قسمتهای خالی طرح کنده شده و طرح اصلی بصورت برجسته نمایان میگردد سپس هنرمند با استفاده از مغارهای نازک و ظریف کاری بخشهای داخلی طرح را شروع به کندن نموده بطوری نقوش قرم و شکل و حالت اصلی خود را برروی چوب آشکار نماید . پس از اتمام کارکنده کاری با استفاده از سمباده های نرم طرح پرداخت و تمیز شده و سپس بااستفاده از رنگهای پلی استری کارپوشش داده میشود منب کاری چوب جزو هنرهای دستی است که از سال 1375 درشهرستان اردبیل رونق خاصی داشته و کارگاههای زیادی دراین حرفه فعالیت می نمایند .
معرق چوب :
معرق کاران با تهیه انواع چوبهای معرق مانند فوفل ـ عناب ـ راش ـ سیردار ـ آبنوس ـ گردو ـ توت ـ افرا ـ بقم وغیره و همچنین طرح مورد نظر که ممکن است توسط خود هنرمند و طراحان چیره دست طراحی شده باشد معرق چوب را انجام میدهند . روش کاربدین ترتیب است که ابتدا طرح مورد نظر (اسلیمی ـ گل و مرغ ـ هندسی ) بر روی کاغذ پوستی طراحی و سپس بر روی تخته سه لای چسبانده میشود . پس از خشک شدن ، طرح شماره گذاری و بوسیله اره مویی دستی برش داده شده و برروی چوبهای مورد نظر و دلخواه انتقال داده شده و کاربرش چوب صورت میگیرد . قطعات برش داده شده برروی فرم اصلی طرح ( نئوپان یاچندلای) با چسب چوب چسبانده و بعد تکمیل و سپس برای رنگ کاری با پلی استربه کارگاه رنگ انتقال داده میشود .
از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید
تا قبل از اینها شهرت مژگان شجریانحدود میشد به اسمی که پشت جلد آلبومهای شجریان بهعنوان طراح گرافیست آلبوم میخورد. اما از وقتی که گروه «شهناز» تشکیل شد، این شهرت رنگ و بویی دیگر به خود گرفت. حالا دیگر مژگان شجریان جای ثابتش شده صندلی کناردستی استاد در تمام اجراهایش. برای همین خیلی زود تبدیل شد به یکی از چهرههای محبوب طرفداران شجریان. البته هنر مژگان شجریان به همینجا ختم نمیشود؛ او لیسانس موسیقی و نقاشی دارد و کارشناسی ارشدش را هم در رشتهی گرافیک گرفته. اما با همهی این اوصاف این چند سال تمایل نداشته خیلی خودش را بهعنوان یک شجریان مطرح کند.
شما به هر درجه از موفقیت و شهرت هم که دست پیدا کنید، ولی در آخر باز هم شما را با نام فامیلی شجریان میشناسند. فکر میکنید اینکه دختر استاد شجریان باشید همیشه برایتان یک امتیاز محسوب میشود یا اینکه گاهی اوقات استقلال هنریتان را تحتتأثیر قرار میدهد؟
خب، مردم همیشه از یک «شجریان» انتظار بهترینها را دارند. انتظار دارند همیشه کارهایی که یک شجریان انجام میدهد در حد صد باشد و من خودم را در این حد نمیبینم. برای همین هم برایم خیلی سخت است که به من بگویند «مژگان شجریان». چون واقعاً در حدی نیستم که بخواهم خودم را پدر یا همایون مقایسه کنم. روی همین حساب دوست دارم مردم من را بهعنوان فردی که به موسیقی علاقه دارد و از بچگی در این فضا بزرگ شده و حالا مشغول فعالیت حرفهای شده نگاه کنند؛ ولی هنوز هم خودم را در آن حد نمیبینم که بخواهند مرا با پدر یا همایون مقایسه کنند.
پس از اینکه همیشه شما را در کنار پدرتان و بهعنوان دختر شجریان میشناسند هیچوقت ناراحت نمیشوید؟
نه، از این بابت بسیار هم افتخار میکنم و برایم هم مهم نیست که شخصیت هنریام تحتتأثیر نام و شهرت خانوادگی قرار بگیرد؛ اما از طرفی خیلی دوست ندارم فعالیت هنریام با شهرت شجریان باشد، بهخاطر اینکه واقعاً من در سطح پدر و همایون نیستم. برای همین هم در این همه سال کمتر تمایل داشتهام که در کارهای موسیقی در کنار پدر کار کنم و بیشتر موسیقی را بهعنوان یک علاقهمندی دنبال میکردم.
همایون شجریان هم زمانیکه میخواست از پدر جدا شود و اجرای مستقل داشته باشد، بر این نکته تأکید میکرد که به کار کردن با پدر بیش از هر چیز دیگری علاقهمند است؛ ولی بالاخره در یک جایی باید برای نشان دادن استعداد و تواناییهای خودش از پدر مستقل میشد. شما هم مثل همایون فکر میکنید و قصد دارید در آینده مستقل کار کنید؟
نه، خیلی به استقلال فکر نمیکنم؛ چیزهای زیادی هست که باید در کنار پدر یاد بگیرم و هنوز زمان خوبی برای مستقل شدن نیست. فکر میکنم حد کمال کارهای من در حال حاضر در کنار پدر خواهد بود؛ برای همین چندان علاقهای به استقلال ندارم.
قبل از اینکه گروه شهناز تشکیل شود، همه شما را بیشتر بهعنوان طراح جلد آلبومهای پدر میشناختند. ظاهراً کار نقاشی هم انجام میدهید، حالا هم که نوازندگی. این چندوجهیبودن را هم از پدرتان به ارث بردهاید؟
[خنده] بله، خب بعضی خصلتها و تواناییها ارثی به آدمها میرسند. ممکن است این هم جزو آنها باشد. البته من خودم اعتقاد دارم چندوجهیبودن در هنر چندان معنی ندارد. مهم، آن دید و فکر هنری است که اگر کسی داشته باشد میتواند آن را در قالبهای مختلف ارائه دهد. البته این مخصوص شجریانها نیست. بیشتر هنرمندها همینگونه هستند و معمولاً چند رشتهی مختلف هنری را بهصورت حرفهای ادامه میدهند. بهنظرم هنر وسیلهای است که هنرمند روحش را با آن ارضا میکند، حالا به هر شکلی که باشد فرق نمیکند. البته من موسیقی و گرافیک را بهصورت آکادمیک و حرفهای خواندهام و در طول این سالها که کار گرافیک میکردم و فعالیت موسیقیام کمتر بود واقعاً فکر میکردم بخشی از وجودم را بیاستفاده گذاشتهام. الآن هم که فعالیتم بیشتر روی موسیقی متمرکز شده همین حس را دارم و فکر میکنم باید کمی بیشتر برای نقاشی و کار گرافیک وقت بگذارم.
درست است که میگویند شما جای همایون را در گروه پر کردهاید؟
[خنده] نه، درست نیست. جای همایون همیشه در کنار پدر خالی است و من هیچوقت نمیتوانم جای او را پر کنم؛ ولی چه بهتر میشد که همایون هم در گروه حضور داشت و آن وقت گروه کاملتری داشتیم. اما همانطور که پدر گفتند بهتر است همایون مستقل باشد؛ اینطوری فرصت بیشتری برای پیشرفت دارد، بهعلاوه اگر بهعنوان یک خواننده مطرح شود، خیلی بهتر از یک نوازنده است.
ولی انگار رسم شده یک شجریانِ دومی هم همیشه در کنار استاد حضور داشته باشد؟
خب، از همان زمان که همایون در کنار پدر کار میکرد، انگار دیگر همه انتظار داشتند این روند ادامه پیدا کند. اما حقیقت اینطور نبود و هم پدر کارهای مستقل زیادی داشتند که باید انجام میدادند و هم همایون. آمدن من هم درخواست خودم بود و واقعاً نبودن من هم تأثیر بزرگی در گروه نداشت.
نظرتان دربارهی گروه شهناز چیست؟ فکر میکنید عملکردش در این دو سال خوب بوده؟
بالاخره پدر با استادان زیادی کار کردهاند و مردم هم این کارها را خیلی دوست دارند و بهنظرم هنوز زمان هست برای اینکه این اتفاقها دوباره بیفتد؛ اما خیلیها هم انتظار داشتند پدر با یک گروه بزرگتر کار کنند که تعداد بیشتری از سازهای ایرانی در آن باشد. پدر هم واقعاً با همین دید به سراغ تشکیل گروه شهناز رفتند و ملاکهایشان در انتخاب جوانها این بود که در این زمینه تخصصی کار کرده باشند. البته جوانهای دیگری هم هستند که از نظر توانایی چیزی کمتر از اعضای این گروه ندارند؛ اما عملاً یک گروه با تعداد محدودی تشکیل میشود و نمیشد از تمام آنها در گروه استفاده کرد. ولی فکر میکنم تا به حال گروه خیلی خوب کار کرده و بهتر شدن را هر روز میشود در آن احساس کرد.
شاید این گروه با هر خوانندهی دیگری کار میکردند، سطح توقعات اینقدر بالا نبود. فکر میکنید گروه توقعات مردم را بهعنوان گروه استاد شجریان برآورده میکند؟
ببینید نباید این گروه را با استادهایی مثل مشکاتیان و علیزاده مقایسه کرد. هر چند که آنها هم زمانی جوان بودهاند و با تمرین و پشتکار به اینجا رسیدهاند؛ اما آن چیزی که در یک گروه موسیقی مهم است همدلی و همراهی همهی اعضای گروه با همدیگر است؛ بهعلاوه اینکه همه باید از نظر حرفهای در یک سطح قرار داشته باشند. فکر میکنم آن همدلی خیلی قوی بین اعضای گروه وجود دارد و این را میشود در تمرینها و اجراها کاملاً احساس کرد. پدر هم بارها گفتهاند که تمام اعضای گروه مثل بچههای من میمانند. همهی اینها نشان میدهند آن فضای همدلی وجود دارد؛ اما از نظر فنی، گروه باید ارتقا پیدا کند که این هم دارد اتفاق میافتد و هر روز بهتر از قبل کار میکند. فکر میکنید در انتخاب شما بهعنوان یکی از اعضای گروه شهناز چقدر پارتیبازی شده!؟ حقیقتش این است که هیچی! چون اصلاً این پیشنهاد از طرف پدر نبوده که بخواهد پارتیبازی در آن باشد. من چند جلسه در تمرینهای گروه شهناز شرکت کردم و زمانیکه قرار بر انتخاب نوازندهها شد، آقای درخشانی به پدر گفتند که مژگان خیلی خوب این تمرینات را انجام داده و میتواند از اعضای گروه باشد. پدر هم با نظر مثبت آقای درخشانی پذیرفتند که من هم در گروه حضور داشته باشم. روی همین حساب که حرف و حدیثی پیش نیاید که آقای شجریان پارتیبازی کرده و دخترش را آورده در گروه، پدر هیچوقت پیشنهاد ندادند و گفتند که بگذارند خودم به روال طبیعی انتخاب شوم.
از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید
پارچه ترمه به پارچه ظریف و لطیفی اطلاق میشود که از دو سری نخ تار وپود که با دست بافت بافته شده باشد به نحوی که پود در پشت پارچه به صورت آزاد و تراکم پودی آن زیاد باشد .جنس آن از کرک و پشم یا ابریشم با طرحهای اصیل و سنتی ایران است .
تاریخچه ترمه
شروع ترمه بافی در ایران به اوایل دوره صفویه می رسد هر چند برخی را عقیده بر آنست که زادگاه اصلی ترمه قلب آسیای مرکزی و ارتفاعات کشمیر است عده ای نیز بر این باورند که ترمه بافی در ابتدا درایران آغاز گردید و سپس به کشمیر راه یافته است .آنچه در خصوص این پارچه بسیار ظریف میتوان گفت این است که ذوق و سلیقه و ابتکار ایرانیان در ظرافت بافت ،جنس و طرحهای خیال انگیز آن در جهان کم نظیر میباشد .این هنر در دوره شاه عباس صفوی به اوج شکوفایی و تکامل خود دست یافت ، که شهره جهان گشت و به یکی از محصولات صادراتی ایران مبدل شد .
مراحل بافت ترمه :
الف) مواد اولیه مصرفی : نخستین مرحله بافت ترمه تهیه کردن مواد اولیه آن است .معمولا ترمه از پشم و ابریشم می بافند اما پشم سفید رایج ترین پشمی است که در بافت ترمه مورد استفاده قرار می گیرد زیرا میتوان آنرا با هر رنگی که دلخواه است رنگ آمیزی نمود .پشم ترمه باید مرغوب باشد و الیاف بلندی داشته باشد که گوسفندان ایران و کشمیر دارای پشمهای نرم و محکم خوبی بوده و تا حد زیادی براق و سفید است و بهترین پشم گوسفند در ناحیه پهلوها - شکم - پشت گردن و سر وساق پا قرار دارد و معمولا این پشمها برای بافت ترمه استفاده می گردد .نحوه آماده کردن - ریسیدن و رنگرزی کردن و بافتن پشم در قرن 16 میلادی در ایران پیشرفت زیادی کرد . دوره شاه عباس صفوی را می توان دوران اوج و شکوفایی صنعت ترمه بافی عنوان کرد ، به دلیل اینکه شاه عباس طراحان برجسته ای را از چین وارمنستان به ایران دعوت کرد تا هنر نوین خود را به ایرانیان تعلیم دهند به همین دلیل ترمه های آن زمان زیبایی و برجستگی خاصی پیدا کرد .
ب) شستن پشم : پس از تهیه مرغوب ترین پشم ، اولین قدم تمیز کردن پشم از چربی و چرک موجود ومحلول در آن است ، که باید قبل از رنگرزی انجام شود .ایرانیان معمولا قبل از اینکه پشم گوسفندان را قیچی کنند حیوان را 10 دقیقه در آب میشویند سپس برای جدا کردن مواد چربی از پشم آن را دربازها (قلیا)خیس کرده و سپس چندین بار با آب می شستند تا با اینکار ناخالصی ها پاک و پشم براق گردد .
ج ) سفید کردن پشم : در ایران از دو روش برای سفید کردن پشم استفاده میشود .
روش اول : پشمها را در چمنزار پهن می کردند تا پس از جذب شبنم و تبخیر آن در روز سفیدتر گردد و این عمل را چندین مرحله انجام می دادند .
روش دوم: استفاده از مشتقات گوگرد برای سفید کردن پشم .
د)ثابت کردن رنگ : بعد از اینکه پشم ها به اندازه کافی سفید شدند ، نوبت رنگ نمودن آنهاست که یکی از مهمترین مراحل تهیه پشم برای بافت ترمه می باشد . چون رنگهایی که مستقیم بکار برده شوند دوام و ثبات ندارند و رنگرزهای ایران برای رفع این مشکل ، از موادی بنام دندانه استفاده می کردند . دندانه ماده شیمیایی معدنی است که توانایی جذب رنگ را در پشم افزایش می دهد .برای اینکه دندانه واکنش مطلوب خود را در رنگرزی کسب کند باید قبلآ خالص گردد . رایج ترین دندانه ها که در ایران بکار می رفتند عبارتند از : زاج سفید ـ قلع ـ روی ـ کلر ـ سرب و سولفاتهای دیگر که مواد معدنی و مازوج و برگ سماق و غیره که مواد گیاهی بودند .
ه) رنگرزی به وسیله رنگهای طبیعی و گیاهی : رنگ ترمه های ایرانی معمولا از گیاهان طبیعی تهیه می شود .این رنگ ممکن است از ریشه ، تنه ، برگها ، گل ، میوه و یا پوست گیاهان بدست آید . چون حفظ پارچه های ترمه پشمی بسیار مشکل است و در اثر رطوبت و بید از میان رفته اند و اطلاعات کمی از رنگ آنها باقی مانده است.
انواع ترمه
انواع ترمه های ایرانی و کشمیری بشرح زیر می باشند:
1- شال چهرقدی : اندازه آن 5/1*5/1 می باشد و برای روسری یا بقچه بکار می رود که هم لچک ترنجی آن متداول بوده و هم نوع گلدار آن .
2- شال راه راه : که بر دونوع است :
الف) شال راه راه پهن
ب) شال راه راه باریک
که هرکدام نوع مصرف خودش را متناسب با سلیقه افراد در استفاده از آنها دارد .
3- شال اتابکی : از نوع کشمیری است و از پشم بسیار لطیف بافته می شود.
4- شال بندی : نقشه آن شبیه لانه زنبور است و داخل هر خانه یک گل یا یک بته می خورد
5- شال محرمات : به نوعی شال راه راه گفته می شود که پهنای رههای آن متفاوت است .
6- شال کشمیری : به انواع شالهای بافت کشمیر گفته می شود که معروفترین آن نقشه بته جقه ،نقشه شاخ گوزنی و نقشه درختی می باشند.
7- شال زمردی : نوع اعلای شال کشمیری است که زمینه نیلی با نقشه بته جقه و رنگهای بسیار زنده بخصوص رنگ سبز زمردی دارد.
8- شال کرمان : به تمام شالهای بافت کرمان گفته می شودو انواع گوناگون دارد .
9- شال امیری : همچنانکه از نامش پیداست از انواع درباری و اعلای شالهای کشمیری است عموما نقش بته جقه و شاخ گوزنی آن دیده شده است .
10- شال یزدی : ترمه های یزدی به ترمه های بافت منطقه یزد گفته می شود که اکثرا یا راه راه هستند و یا گلهای شاه عباسی می خورند که قدیمی و نایاب هستند.
ابزار کار و شیوه بافت ترمه
دستگاه بافندگی ترمه ،تقریبا شبیه سایر دستگاههای نساجی سنتی ،چوبی است و در خود مناطق تولید وتوسط صنعتگران محلی ساخته می شود .این نوع دستگاهها چهار وردی است که وردها توسط پدالهایی که در زیر پای بافنـده قرار دارند بــه حرکت در می آیند .پس از تهیه مواد اولیه و تدارک دستگاه بافندگی کار چله کشی به شکلی که در بافت سایر منسوجات دست بافت رایج است انجام و بدنبال آن عمل بافت آغاز می گردد .هر دستگاه ترمه نیاز به یک گوشواره کش دارد که استادکار در پشت دستگاه نشسته و گوشواره کش در بالای آن قرار می گیرد که کار وی انتخاب و تعیین نخهای مخصوص جهت ایجاد نقش بر روی پارچه می باشد و نقوشی که معمولا بر روی ترمه های ایرانی دیده می شود حاصل و نتیجه همکاری گوشواره کش با استاد است .
مطالعه و بررسی ترمه های موجود نشان دهنده این واقعیت است که بافت ترمه کار بسیار مشکل و طاقت فرسایی بوده است .بافت ترمه با دستگاههای سنتی نیاز به صرف وقت،دقت و مهارت فراوان بوده و به کمک این دستگاه می توان حدود 20 الی 25 سانتی متر ترمه مرغوب در طول روز ( معادل 8 ساعت کار مفید ) بافت ولی با استفاده از دستگاه ژاکارد که در حقیقت کار گوشواره کش در دستگاههای ساده بافندگی را انجام می دهد تولید کمی افزایش یافته و به حدود 100 سانتی متر در روز رسیده است .یکی از حساس ترین وظایف بافنده انتخاب رنگ و هماهنگی آن می باشد که ترمه باف باید سعی و دقت بسیاری در آن بکار برد و دشواری این مطلب وقتی روشن می شود که توجه کنیم تارهای ترمه باید همگی دارای یک رنگ و از یک جنس باشند و تنها انتخاب رنگ در مورد پودها متفاوت بود ، یعنی زمینه همیشه ثابت و تنها در متن آن می بایست انتخاب رنگها صورت پذیرد .
در بافتن ترمه موضوع بسیار حساس دیگر بکار بردن پودها و تارهایی با ضخامت متفاوت و همچنین طریقه بافت یعنی گذاردن این تارهاو پودها در کنار یکدیگر می باشد و چون رنگ تارهاثابت است بنابراین در بیننده تنها ترکیبی از رنگهای تار و پودها به چشم می خورد که خود بیانگر دشواری کار بافنده می باشد .در بافتن شالهای کشمیری معمولا پود را در زیر یک تار و از روی دو تار مجاور رد می کنند و این ترتیب در قسمتهای ساده شال تکرار می شود و در نقشه ها سعی می شود که این ترتیب حفظ گردد ، مگر در جاهائیکه نقشه حکم کند که پود از روی تعداد کمتر یا بیشتری تار رد شود .
نوع دیگر بافت وجود دارد که زیاد متداول نبوده و در آن پودهای رنگی (پود نقشه) قسمت اصلی پارچه را تشکیل نمی دهند یعنی اگر پود شکافته شود جای آن خالی نمی ماند و پود دیگری که زمینه را تشکیل می دهد نمایان می گردد . اکثر شالهای کشمیری طوری بافته شده اند که قسمت اضافه هر پود را در رج بعدی بکار برده اند و پشت ترمه نخهای آزاد به چشم نمی خورد ولی در شالهای کرمانی قسمت اضافه پودها در پشت ترمه بلااستفاده و آزاد می ماند ،شالهای خراسان ویزد نیز مثل شال کرمان پشتشان دارای قسمتهای اضافه پودهای رنگی است .
رنگهایی که اطلاعاتی از آنها باقی مانده است :
نوع منبع رنگ رنگ نوع منبع رنگ رنگ
رناس نارنجی ـ قرمز جفت بنفش ـ قرمز
برگ حنا قرمز ـ قهوه ای زعفران آبی یا آبی تیره
ریشه توت زرد پوست گردو قهوه ای ـ خاکستری
زردچوبه زرد پررنگ برگ مو زرد روشن
برگ توت زرد روشن برگ چای زرد ـ قهوه ای
پوست انار قهوه ای ـ خاکستری کنده درخت بقم بنفش ـ سیاه
پوست بلوط قرمز مایل به قهوه ای پوست خشخاش قهوه ای
برگ سماق قرمز ـ قهوه ای پوست درخت سیب قهوه ای ـ زرد
یکی از وظایف مهم و مشکل بافنده ترمه انتخاب رنگ و جور کردن آنها میباشد که این جور کردن یا از طریق رنگهای متجانس و دارای هارمونی انتخاب می شود یا حتی ممکن است از انتخاب رنگ متضاد در یک فرم مشخص نیز نوعی تجانس و زیبایی به چشم بخورد که این مسئله یک راز در هنر ترمه ایران است .
کاربرد ترمه در گذشته و حال
ترمه در زمانهای گذشته مصارف متنوع و گوناگونی داشته است که از جمله:دوختن لباسهای فاخر،اشرافی ، پرده، جانماز، خلعتی و... را می توان نام برد . امروزه نیز از ترمه به عنوان پارچه مبلمان ـ پشتی و رومیزی و ... استفاده می شود . مصرف کنندگان ترمه در گذشته بیشتر رجال و اشراف و پادشاهان بوده اند و در زمان حال اغلب اقشار متوسط و بالای جامعه هستند که آن را بعنوان هدیه در عروسی ها و در اعیاد و مراسم رسمی و خانوادگی به یکدیگر تقدیم می کنند .
وضعیت ترمه در حال و گذشته
صنعت ترمه قبل از ورود پارچه ها و منسوجات بافت کارخانه های ماشینی غرب به ایران از رونق چشمگیری برخوردار بوده است و به دلیل مصارف و کاربرد متنوع آ ن در بین طبقات مرفه به بخشی از نیازهای مصرفی پاسخ داده است به طوریکه تعداد دستگاههای بافندگی در زمان قدیم در یزد حدود 500 الی 700 دستگاه می رسیده است اما در زمان حال این صنعت دستی تقریباً منسوخ شده است .
علل نابودی ترمه در ایران
صنعت بافت پارچه در قرن 19 ، یعنی در اواخر حکومت قاجاریه با گسترش مناسبات سرمایه داری که به صورت جبری و اجتناب ناپذیر به فراخنای گیتی هجوم آورده بود و در پی غارت مواد خام و تصاحب بازارها جهت فروش کالا و سود بیشتر ، مواجه بود .
ساختار ایران در آن مقطع دچار یک ضعف مضاعف بود : از یک طرف به دلیل ضعف تاریخی و اقتصادی ـ اجتماعی امکان توسعه سرمایه داری و به تبع آن ظهور یک طبقه سرمایه دار قوی با پشتوانه ملی را عاجز بود و از سوی دیگر، وابستگی حکومت به استعمار روس و انگلیس بود که هیچگونه تحرک و پویایی را در اقتصاد ملی ایران بر نمی انگیخت و سعی در فروپاشی صنایع داخلی و نابودی همه جانبه آن می کرد و در نهایت با تسلط یافتن بر حوزه های اقتصادی و کنترل و تحت نفوذ در آوردن سیاست داخلی و خارجی توانستند به نیات شوم خود جامه عمل بپوشانند .
علاوه بر این موارد پایین بودن قدرت خرید مردم -گرانی مواد اولیه -مقدار کم بافت در طول روز ـ ظهور ماشینهای پارچه بافی و رقابتهای بازرگانی را در اواخر دوره قاجاریه میتوان به عنوان عوامل مؤثر در منسوخ صنعت ترمه به شمار آورد .
اما می توان با تقویت باورهای فرهنگی مربوط به اشتغال در این حوزه ( صنایع دستی ) ، ارائه امتیازات خاص به محدود شاغلین انگشت شمار در این رشته هنری و حمایت همه جانبه از این هنرمندان ، شاهد تحولی عظیم در این رشته باشیم .