یگانه فرزند شهید است
این روزها در فضای موسیقی پاپ کمتر کسی است که درباره محسن یگانه حرف نزند.
در عوض بسیاری از حقایق زندگیاش مخفی مانده است. با هم هفت پرده از زوایای مختلف زندگی، کار، هنر، شخصیت و آینده محسن یگانه را مرور میکنیم، مطمئن هستیم این هفت نکته را هرگز نه خوانده و نه شنیدهاید. این شما و این نکات جالب از محسن یگانه.
● متولد اردیبهشت سال ۶۴
اگر بخواهیم سن و سال محسن یگانه را از روی غذای ترانههائی که میسراید و پختگی آهنگها و ملودیهائی که میسازد حدس بزنیم، بدون دیدن چهره این خواننده محبوب تصور میکنیم یگانه باید لااقل در مرز ۳۰ سالگی باشد اما این خواننده خوشصدا هنوز ۲۲ ساله هم نشده و همین که در سن و سال پائین آثار پرمغزی را میسازد، نشان میدهد خواننده مستعدی است و به درستی توانسته استعدادهای خود را در مسیر پیشرفت قرار دهد. محسن یگانه متولد ۲۳/۲/۱۳۶۴ است. او که در شهرستان گنبد متولد شده، میگوید مثل اغلب متولدین اردیبهشت آدمی احساساتی است. به شما توصیه میکنیم تاریخ تولد یگانه را به خاطر بسپارید چرا که به زودی ۲۳ اردیبهشت یکی از روزهای ماندگار خواهد شد؛ روز تولد یک ستاره پاپ
● فرزند یک شهید بسیجی
محسن یگانه زیاد دوست ندارد درباره پدر شهیدش صحبت کند چرا که میترسد عدهای به اشتباه فکر کنند او دنبال بهرهبردرای از موفقیت "پدر هیمشه زنده در یاد" خودش است. یگانه که زیاد اهل مصاحبه نیست، حتی در صحبتهای خصوصی با دوستانش هم فرزند شهید بودن خود را مخفی میکند اما به هر حال محسن فرزند یک شهید بسیجی است. شهیدی که زمان دفاع مقدس، جذب نیروهای بسیج شد و داوطلبانه به جبهههای حق علیه باطل رفت تا کنار همسنگرانش حافظ این مملکت مقدس باشد. یگانه میگوید: "میخواهم طوری در موسیقی فعالیت کنم که روح پدر بزرگوارم از من راضی باشد". جالب است بدانید وقتی به یگانه پیشنهاد شد به لسآنجلس برود، جواب داد: "مملکتی که پدرم در راهش شهید شد را ترک نمیکنم".
● اهل موسیقی در محیط دانشگاهی و پزشکی
محسن یگانه در حالی به موسیقی روی آورده و آهنگساز و ترانهسرا و خواننده پاپ شده که در خانوادهاش هیچگونه گرایشی به موسیقی وجود ندارد. او که در دوران کودکی و نوجوانی گرایش شدیدی به نمایش و کارهای هنری داشته، بعدها جذب موسیقی میشود بدون آنکه مشوقی در خانواده داشته باشد. البته حالا دیگر او موفق شده رضایت خانوادهاش را جلب کند. مادر محسن استاد دانشگاه است و خواهران بزرگش هم پزشک و دندانپزشک هستند. در چنین خانوادهای طبیعی است خود محسن هم علاوه بر کار موسیقی، دنبال تحصیل در دانشگاه باشد. محسن یگانه دانشجوی مهندسی صنایع است و با اینکه این اواخر به شدت سرش در دنیای موسیقی گرم شده، قصد ترک تحصیل ندارد و نمیخواهد تحصیلات دانشگاهی را نیمهکاره رها کند.
● چراغعلی مدیر برنامههای یگانه است
خیلی از جوانان بااستعداد در عرصه موسیقی و هنر به این دلیل که مشاور خوبی نداشتند و راه درست پیشرفت را پدا نکردند، خیلی زود از خاطرهها محو شدند. یگانه برای آنکه پدیدهای نباشد که زود ناپدید میشود، یک مدیر برنامه حرفهای برای خودش انتخاب کرده به نام علی چراغعلی. یگانه میگوید در دنیای موسیقی آدم سالم، حرفهای و خوشفکر مثل چراغعلی کم پیدا میشود. چراغعلی به لطف تجاربی که در عرصه هنر دارد، این روزها در حال برنامهریزی برای آلبوم مجاز یگانه و همچنین برگزاری کنسرتهای داخلی و خارجی ین خواننده محبوب است. با تلاش چراغعلی جلوی سوءاستفادههائی که تا به حال عدهای از اسم و آثار یگانه میکردند، گرفته شده است. چراغعلی به فکر رو کردن پدیدههائی دیگر در عرصه موسیقی است، جوانانی مثل رهامبخشیان.
● چشمهای خیس من، بهار ۸۶ در بازار
محسن یگانه آلبوم "سال کیسه" که بهطور غیرمجاز به بازار آمد و خیلی زود ترانههایش بر سر زبانها معروف شد، شهرت یافت. یگانه اصلاً دوست نداشت وارد بازار غیرمجاز شود اما وقتی چند اثر او به سرقت رفت و یگانه متوجه شد عدهای در حال سوءاستفاده هستند و میخواهند کارها او را به اسم خودشان به مردم عرضه کنند، ناچار شد خیلی فوری کارهایش را جمع و جور کند و در آلبوم سال کبیسه به بازار بفرستد. یگانه این بار قصد ورود به بازار مجاز پاپ را دارد و با کمک مدیر برنامههایش در حال گرفتن مجوز است و خوشبختانه در این راه موفق بوده و میتوان امیدوار بود اولین آلبوم مجاز این آهنگساز خوشذوق و خواننده خوشصدا، بهار ۸۶ در بازار باشد. نام آلبوم جدید محسن یگانه به احتمال فراوان "چشمهای خیس من" خواهد بود.
بیوگرافی محسن یگانه از زبان خودش:
به نام او...
من محسن یگانه هستم.متولد ۲۳/۲/۱۳۶۴ هستم.کار موسیقی رو به صورت حرفه ای از سال 79 با نواختن گیتار شروع کردم.اما در همون ابتدای کار وقتی با سختی های این کار روبرو شدم برای مدتی قصد داشتم به کلی موسیقی رو ادامه ندم.
اما مایوس نشدم و از اون به بعد کار رو جدی دنبال کردم و خیلی زود تر از اون چیزی که فکرشو می کردم نواختن گیتار رو به صورت حرفه ای فرا گرفتم و 2 سال بعد کیبورد رو هم شروع کردم تا امروز که قطعات گیتار آلبوم محسن چاوشی رو اجرا کردم.اما آهنگسازی رو که به نظر خودم بهترین شاخه ی موسیقیه از 2 سال پیش به صورت جدی شروع کردم.تا امروز که برای دیگر خواننده ها هم آهنگ می سازم و شعر میگم.
از جمله محسن چاوشی (تراک آهای خبر نداری) .حامد هاکانو فرزاد باقری
اما طی این دو سال حدود 30 تا شعر گفتم و حدود 40 آهنگ که هر کدوم برای من تک تک ارزش چند بار گوش کردن رو داره ساختم. اما آشنایی من با محسن چاوشی منو به سطح کاری بالایی رسوند و از اون به بعد قدرت آهنگهام بیشتر و بیشتر شد که جاداره از محسن تشکر کنم.
از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید
با استاد جواد بختیاری هنرمند برجسته خوشنویس و نقاشی خط
نسل قدیم خوشنویسان معتقد بودند که هنرمندان این رشته در کهنسالی به درجه استادی در زمینه این هنر میرسند و خوشنویس باید سالهای سال قلم بزند تا سرآمد روزگار خود شود، اما در این میان هنرمندانی نیز هستند که در عین میانسالی به درجه ممتازی از درک و شعور هنری رسیدهاند که نام استاد زیبنده آنان میشود.
استاد جواد بختیاری، خوشنویس برجسته کشورمان نیز از این دسته هنرمندان است. هنرمندی که ترجیح میدهد بیشتر کار کند و کمتر حرف بزند. برگزاری نمایشگاههای متعدد هنری در 5 قاره جهان از وی چهرهای جهانی ساخته است که نامش علاوه بر خوشنویسی تجربی با نظریات آکادمیک در زمینه هنر نیز پیوند خورده است. او تحصیلات دانشگاهی را در دانشگاه شیراز در رشته الکترونیک آغاز کرد، اما تمایلش به هنر بیش از رشتههای فنی بود به همین دلیل پس از پایان تحصیلات خود در رشته الکترونیک در سال 1357 وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد و در رشته نقاشی و هنرهای تجسمی به تحصیل پرداخت. او دارای رتبه استادی خط نستعلیق است و دارای نشان درجه 1 هنر در زمینه نقاشی و خط. در محافل دانشگاهی از وی به عنوان یابنده و مبین نسبتهای طلایی در خط نستعلیق یاد میکنند. دارای دکترای تاریخ هنر و برگزیده جشنواره جهانی خوشنویسی تهران در سال 1376 است. او تاکنون 14 جلد کتاب در زمینه آثار خوشنویسی و نقاشیخط به چاپ رسانده است که کتابهای مشهور بنمای رخ، زندگی زیباست، سخن عشق و شور هستی از آن جملهاند.
شنبه گذشته نمایشگاهی از بزرگان نقاشیخط ایران در موزه هنرهای معاصر تهران گشایش یافت که در میان آثار هنرمندان بزرگ خوشنویس کشورمان 5 اثر از این استاد به نمایش عموم در آمد. گفتوگوی زیر در حاشیه این نمایشگاه و درباره جایگاه هنر خوشنویسی نقاشیخط کشورمان صورت گرفته است.
هنوز در میان بسیاری از هنرشناسان جهان خاستگاه هنر نقاشیخط مورد تردید است. بسیاری ایران را خاستگاه این هنر میدانند و بسیاری با این موضوع به طور کلی مخالفند. نظر شما در این باره چیست.
در ابتدا باید بگویم که من به صورت کلی با ترکیب کلمه نقاشیخط مشکل دارم و موافق این ترکیب نیستم. به نظرم این ترکیب غلط مصطلحی شده است که باعث شده است سالها معنای واقعی این هنر را مبهم جلوه دهد. زیرا معتقدم در تمام سالهایی که این هنر ایجاد شده است و این 2 واژه در کنار هم به کار رفته است این 2 واژه نتوانسته به صورت کلی بیانکننده تمامی ویژگیهای این هنر باشد، اما در هر صورت این ترکیب اکنون رایج شده است و شاید ما چون کلمه جایگزینی برای این هنر نداریم اکنون از این کلمه ترکیب به صورت ناگزیر استفاده میکنیم.
اما در مورد سوال شما باید بگویم که تاریخی حدود 1500 سال برای این کار در ایران سراغ دارم. در کشورهای دیگر هم کارهایی نزدیک به این کار انجام شده است که خوشنویسی را رنگی نویسی کردند یا با ابزارهای مختلف کار کردند. اصولا هر جا کار خوشنویسی از شیوه اجرای سنتی که در واقع استفاده از قلم نی و کاغذ است خارج شد نقاشیخط شکل گرفت. از همان سالها شکل دیگری از خوشنویسی مطرحشده که میتوانیم از آن به عنوان نقاشیخط یاد کنیم. بنابراین نقاشیخط یک مفهوم جدا از خوشنویسی نیست و یک عملکرد خارج از خوشنویسی نیست و فقط در این شاخه از خوشنویسی ابزار عوض شده است. ابزار سنتی که از قدیم ایام بوده و روی پوست و کاغذ مینوشتند به یکباره تغییر کارکرد دادند و در اماکن دیگر از آنها استفاده شد. بنابراین به طور خلاصه نقاشیخط از زمانی آغاز شد که ما از عناصر غیرسنتی مثل قلم نی، کاغذ و مرکب در خلق یک اثر خوشنویسی استفاده کردیم. برای توضیح این مطلب باید بگویم که مثلا کتیبههایی که سر در مساجد و معماری سنتی کشورمان به چشم میخورند همه نقاشیخط هستند. زیرا در واقع از ابزاری غیر از قلم نی استفاده کردهاند. به عنوان مثال لعابکاری شدهاند یا آن که خوشنویسان در زمانی دیگر سنگ تراشی کردهاند. حتی زمانی با پارچه نوشته شده و پارچه را بریدهاند در واقع ما در این کارکرد از خط وارد وادی عملکرد خوشنویسانه از خوشنویسی هستیم که در قالب نقاشیخط به شکل امروزیاش جلوه کرده است.
من منظور شما را درست فهمیدهام. یعنی آن که کاربردیتر شدن هنر خوشنویسی مصادف است با ایجاد زمینه شکلگیری هنری به نام نقاشیخط؟ دقیقا منظورم این است که بخواهیم بگوییم که خوشنویسی با حرکت به سمت نقاشیخط دچار دگردیسیشده، این مفهوم درست است یا خیر؟
نه. به نظرم درست نیست زیرا کاربردی شدن مفهوم دیگری دارد که در نقاشیخط به آن نمیرسیم. در واقع این نوع نگاه عملکردهای گرافیکی خوشنویسی را توجیه میکند که در نقاشیخط وجود ندارد. مثلا برای مطبوعات لوگو مینویسیم یا جنبه خدمات خوشنویسی را در عرصههای کاربردی مهیا میکنیم که در مورد تمامی خطهای دنیا کارکرد دارد، اما نقاشیخط یا به طور کلی خوشنویسی یک مفهوم تمام عیار از آفرینش هنری قوم ایرانی است. در اینجا باید بگویم که به نظرم هنوز ارزشهای خوشنویسی و هنرهای وابسته به خوشنویسی هنوز آنطور که باید و شاید شناخته نشده است زیرا یکی از عمیقترین فرآیندهای ذوق ایرانی، خوشنویسی و حاشیههای خوشنویسانه آن است. بنابر این مفهوم کاربردی برای آن کم است.
برخی از هنرشناسان معتقدند نقاشیخط به وجود آمد تا به نوعی از زوال خوشنویس به صورت سنتی جلوگیری کند. این عقیده حتی در بین بسیاری از هنرمندان خوشنویس نیز رایج شده است. با این امر موافقید؟
کلا این موضوع را باور ندارم. من در جاهای مختلف چه در تلویزیون و چه رسانههای دیگر بارها در این مورد گفتهام که در دهه 40 که مرحوم ضیاپور و دوستانشان که به هرحال یک شکل نمایشگاهی به هنر نقاشی و به طور کلی هنرهای تجسمی دادند و فعالیت را آغاز کردند، اصلا به این مسائل حتی فکر هم نمیکردند. در آن زمان خوشنویسی به صورت غیرسنتی به دیوار گالریها آویزان شد، اما نه برای نجات خوشنویسی بلکه به عقیده آدمهای هنرمند آن زمان، آن هم جلوهای از کار هنری بود. بنابر این اگر این مفهوم را بپذیریم خود نقاشیخط را زیر سوال بردهایم. بنابر این این امر بابی شده است که حتی برخی از دوستان خوشنویس هم این موضوع را مطرح کنند. به عنوان مثال در دهه 40 گالری آپادانا در تهران افتتاح شد و کارهای نقاشی قهوهخانهای و سقاخانه را به نمایش گذاشت نه به قصد نجات چیزی بلکه جلوهای دیگر از کار بود که نیاز بود که آثار هنری از خانههای اشراف و طبقه حاکمیت بیرون بیاید و در میان مردم جای بگیرد و مردم عامی، عادی یا حداقل علاقهمندان نیز بتوانند با مفهوم هنر روز آشنا شوند. در واقع در آن زمان بحث گالری باب شد که کارهای هنری روی دیوار بروند حال از هر جنس که میخواهند باشند. بنابر این خوشنویسی در حال احتضار نبود وگرنه الان خوشنویسی ما در اوج نمایش و قابلیتهای خودش نبود. آن هم نه به خاطر کاری که دوستان کردند و کار را روی دیوار بردند بلکه به خاطر ظرفیت خود هنر. من خودم نقاش هستم و و در خارج از ایران بیشتر مرا به عنوان یک نقاش میشناسند، اما اکنون وقتی به عنوان یک خوشنویس به این موضوع نگاه میکنم میبینم که دفاع بد از هنر نیز به مفهوم هنر ضربه زده است که این موضوع از همان دست است. بنابر این در دهه 40 به سمت ارائه امروزین هنر تجسمی پیش رفت و همه هنرها در کنار هم رشد و تعالی پیدا کردند.
در نقاشیخط کدام هنر بر دیگری ارجحیت دارد، نقاشی یا خوشنویسی و در واقع مبنای اصلی کار بر کدام هنر است؟
ما 3 تقسیمبندی اصلی در این زمینه داریم. آثاری هست که در واقع شکل زیباییشناسی خوشنویسی در آن کاملا ادا شده است. این آثار با استفاده از ابزارهای غیرکلاسیک مثل قلم نی، ورق طلا، رنگ روغن و اکلیریک خلقشده و ترکیببندیهای رنگی در آنها به کار رفته است. در این آثار خوشنویس تلاش کرده تمامی قواعد خوشنویسی کلاسیک را رعایت کند و به طور کلی میتوان گفت که در این سری آثار رنگ و ترکیببندی در خدمت خوشنویسی قرار گرفته است. تیپ دیگری از آثار وجود دارند که در واقع جلوههای دوری از خط و خطاطی در آنها به کار رفته و تاکید بر زیباییشناسی خوشنویسی کلاسیک در آن وجود ندارد و تنها اشاراتی از خوشنویسی را دارند. در این سری کارها در واقع ترکیببندی و رنگ سوار بر مفهوم خوشنویسی است. تیپ دیگری از کارها وجود دارند که خودم نیز علاقه به این سبک از کار دارم که از تلفیق نقاشی سنتی با قلم نی خلق میشوند. این 3 روش همیشه برای خلق یک اثر نقاشیخط به کار رفته است و ما نمیتوانیم بگوییم که در این آثار نقاشی بر خط غلبه داشته است یا خط بر نقاشی. هر کدام از هنرمندان بنا بر سلیقه خودشان در این زمینه عمل کردهاند. به عنوان مثال استاد احصایی یا مرحوم پیلارام ترکیببندی و رنگ و کمپوزیسیون را به کار میبرند ولی خیلی از هنرمندان دیگر خیر.
اکنون رویکرد جهانی به هنر خوشنویسی و بخصوص نقاشیخط چگونه است؟ در حراجیهای معتبر همیشه میبینیم که وقتی قرار است کاری از هنرمندان ایرانی در آنجا فروخته شود حتما یکی از آن کارهای نقاشیخط است. این موضوع را چگونه میبینید.
ببینید وقتی هنر ایران به هر شکل و سیاقی در دنیا عرضه میشود این امر نکته مثبتی است که باید به آن امیدوار بود و به دید مثبت به آن نگریست زیرا در هر صورت افتخاری برای جامعه ما است. به هر صورت جای تبریک برای هنرمندانی دارد که آثارشان توانسته در گالریهای معتبر به نمایش در آید. همین!
نه منظورم این است که در برخی از این حراجیها، آثاری به نام نقاشیخط به فروش میروند که از شاخصهایی که شما از آن یاد کردید به دور هستند و تنها هنرمندانشان به دنبال استفاده از این مفهوم برای فروش آثار خودشان است؛ هنرمندانی که میخواهند از حضور کلمه و حرف به طور ضعیف استفاده کنند تا آثارشان به هر نحو به نام نقاشیخط فروخته شوند. این موضوع را قبول دارید.
ببینید بازهم میگویم که هنر ایران به هر حربهای که فروخته شود باید به فال نیک گرفته شود. حالا افرادی هستند که واسطه این ماجرا هستند و سلیقههایشان به نوعی است که ما دوست نداریم ولی بازار آنگونه میطلبد و ما نمیتوانیم به آنان خرده بگیریم. ما در دراز مدت با نقد، بررسی، توصیه و ارائه کارهای مطلوبتر میتوانیم این مشکل را حل کنیم، اما نمیتوانیم برای کارهایی که در بازارهای جهانی اینگونه فروش میرود نسخه بپیچیم. ببینید در جامعه ما مفهوم اقتصادی هنر به خوبی در میان مردم جا نیفتاده است و شاید بهتر است بگوییم که به نوعی اصلا وجود ندارد بنابر این هر اتفاقی که در این زمینه میافتد را باید با دید مثبت نگریست و کم و کاستیها را نادیده گرفت تا آثار به هر گونه به فروش برود و امیدوار بود که کسانی که طالب آثار ایرانی هستند در آینده بتوانند آثار بهتری را خریداری کنند تا هنر ایرانی آنگونه که باید باشد ارائه شود.
به نظرم نقاشیخط اکنون در ابتدای راه است. درست است که نزدیک به 1500 سال قدمت دارد، اما به شکل ارائه امروزیاش بسیار جوان و نوپاست. موزهها معتبر دنیا هنوز آثار این هنر را به خوبی دنبال نمیکنند. هنوز نقاشیخط ایران به یک تعادل نسبی ماهیت خودش نرسیده است. هرچند کارهای درخشان داریم که با نقطه درخشانش فاصله زیادی داریم، بخصوص اینکه این کار خیلی ظرفیت برای هنرمندان ایرانی دارد.
البته در حراجیهای معتبر آثار هنری در جهان، تمایز آشکاری میان نقاشیخط از نوع ایرانی و البته آثار هنرمندان عرب به چشم میخورد. شما که کشورهای مختلف را تجربه کردهاید، فکر میکنید چیزی که در ایران به عنوان نقاشیخط شناخته میشود، با آن چیزی که در کشورهای عربی و حتی ترکیه از آن به عنوان نقاشیخط یاد میشود چه تفاوتها و چه شباهتهایی دارد؟
من در آمریکا زندگی میکنم و در آنجا کارهای مختلفی در عرصههای مختلف هنری و در زمینه نقاشیخط ارائه میشود. مثلا چینیها کارهای بسیاری را در زمینه نقاشیخط به شیوه خودشان ارائه میکنند که قابل توجه است. ولی در بازار عام و گالریهای معتبر آنجا هنوز این هنر به معنای آن چیزی که ما از آن به عنوان نقاشیخط یاد میکنیم جا نیفتاده است و حتی میتوان گفت که این هنر را نمیشناسند. جالب است بدانید که در آنجا از نقاشیخط به عنوان هنر مذهبی یاد میکنند زیرا معتقدند وقتی کلمه وارد یک اثر هنری میشود اثر مذهبی میشود. این امر به خاطر این است که مخاطب جهانی با ساختار نقاشیخط شرقی آشنایی ندارد و با کوچکترین حرکت هنری در این مسیر نگاهش به سمت تماشای یک اثر مذهبی میچرخد. حتی اگر شعری از خیام روی بوم، خوشنویسی شده باشد باز هم او میگوید که این اثر مذهبی است، ولی به طور کلی هنوز این هنر در جامعه اروپایی و آمریکایی شناخته شده نیست. اگر بازاری هم در این زمینه وجود دارد عمدتا در اختیار کشورهای حوزه خلیج فارس است که من خودم سالها در آنجا ساکن بودم و میدیدم که مردم این کشورها چقدر به نقاشیخط علاقه دارند. البته اکنون خریداران و دلالانی در اروپا و انگلیس پیدا شده است که آنان نیز چند وقتی است علاقهمند به این هنر شدهاند ولی این امر خیلی محدود و انگشتشمار است که برای رونق یک بازار هنری بسیار کم به شمار میرود.
البته منظور من از طرح این سوال آن بود که نقاشیخط از نظر مبنا، پایه و ساختار در این کشورهایی که شما از آن یاد کردید آیا با هم تفاوتهایی دارند یا خیر. در واقع نگاه هنرمند به مفهوم نقاشیخط در این کشورها چگونه است. مثلا به نظر من برخورد هنرمند خوشنویس در کشورهای عربی و نگاهش نسبت به خوشنویسی خیلی زمختتر از نگاهی است که هنرمند ایرانی با آن کرشمههای خوشنویسی خلق میکند. این موضوع را قبول دارید؟
بله دقیقا همینطور است که شما میگویید. باید بگویم که در این میان تفاوت بسیار زیادی میان آثار هنرمندان ایرانی و کشورهای دیگر وجود دارد. باید بدون اغراق بگویم که هنرمندان کشورمان در زمینه نقاشیخط از هنرمندان دیگر کشورهای دنیا با ذوقتر هستند. این یک واقعیت است. دوستانی که در این کار فعال هستند این موضوع را بهتر درک میکنند. شما تاثیر کارهای هنرمندان بزرگ ایرانی در دهههای 40 و 50 شمسی را به خوبی در روند جهانی هنر نقاشیخط میتوانید ببینید. به طور کلی سطح کارهای هنرمندان ایرانی خیلی بالاتر از هنرمندان کشورهای حوزه خلیج فارس است. بارها وقتی در ترکیه بودم و مقایسهای در این زمینه داشتم به خوبی فاصلهای زیاد میان هنرمندان ایرانی و ترک دیدم، اما این فاصله باعث نمیشود که ما فکر کنیم خیلی در این زمینه جلو هستیم. ما هنوز در این هنر در ابتدای راه هستیم که به نظرم راه پر رونقی را پیش رو داریم.
تقویت نگاه زیباشناسانه به نقش و استفاده از رنگ، تکنیکهای مختلف، درک درستی از خوشنویسی به همراه درک درستی از احساس شاعرانه خوشنویسی، ترکیب طرح و نقش، همه و همه از جمله موادی است که میتواند باعث شود تا این هنر جهانی شود. البته اکنون با موج عظیمی که در زمینه خوشنویسی آغاز شده، سیل هنرمندان تحصیلکرده هنری که وارد این رشته شدهاند و حتی خوشنویسانی که به رنگ علاقهمند شدهاند میتوان به آیندهای امیدوار بود که به شکوفایی این هنر خواهد انجامید.
در مورد اقتصاد هنر صحبت کردید. وضعیت فروش آثار هنری بخصوص خوشنویسی را در ایران چگونه میبینید. شما به هر حال هنرمندی هستید که به هر حال بازار هنر خارج از ایران را نیز تجربه کردهاید، اگر در این زمینه بخواهیم مقایسهای داشته باشیم به چه نتیجهای میرسیم.
اجازه بدهید که مقایسه نکنم. (با خنده) من فقط یک مثال میزنم و از این مثالم فقط دنبال القای یک مفهوم هستم. به عنوان مثال در کشوری مانند آمریکا کتابهای هنری با چاپ اولیه و تست 100 هزار نسخه به چاپ میرسند. به نوعی تست میزنند تا اگر خوب باشد چاپهای بعدی را 300 و یا 400 هزار نسخه به چاپ برسانند. حال این امر را مقایسه کنید با وضعیت پایین چاپ کتابهای هنری در ایران. مثلا من به عنوان خوشنویسی شناخته میشوم که کتابهایش خوش فروش بوده و البته این امر حسن سابقهای نیز برای من به عنوان یک هنرمند به شمار میرود، اما شاید باورتان نشود کتاب اخیر من در ایران تنها در شمارگان 3 هزار نسخه به چاپ رسیده است. جالب آن است که بدانید همین کتابها یکسال طول میکشد تا 3 هزار نسخهاش به فروش برسد. حالا این امر را مقایسه کنید با فروش آثار هنری و ببینید چه وضعیتی در انتظار هنرمندان است. این امر باعث میشود تا در مجموع رقم خیلی پایینی در چرخه فروش آثار هنری وجود داشته و باعث شود تا ایران در قعر جدول فروش آثار هنری در جهان قرار بگیرد. نگاه نکنید به اینکه یک اثر خوشنویسی یا نقاشی مثلا 50 میلیون یا 100 میلیون تومان به یکباره به فروش میرود، در کلیت این ماجرا اتفاق ناراحتکنندهای وجود دارد که نیاز به تقویت بخش خصوصی و ایجاد ذوق برای این بخش را هشدار میدهد. باید تغییر ذائقهای در این زمینه صورت بگیرد و فرهنگ کف به فرهنگ دیوار تغییر پیدا کند تا بتوان آثار هنری بیشتری فروخت تا دیوارهای مردم پر شود از آثار هنری. این تحول فرهنگی به تلاش مطبوعات نیز بستگی دارد تا بخش خصوصی فعال بشود و در کنار آن بخش دولتی هم با حمایت خود باعث شود چرخه اقتصاد هنر به چرخش در آید.
باور کنید جامعه هنری ما اسیر ابتداییترین مسائل خویش است و تنها تحولی بزرگ میتواند چرخه اقتصاد هنر را فعال کند.
با این امر موافقم اما شما هم قبول دارید که برخی از هنرمندان آثارشان را آنقدر گران قیمتگذاری میکنند که هیچ کس نمیتواند آنها را بخرد.
البته بخشی از این موضوع به موج اخیر رکود جهانی اقتصاد بر میگردد که در چند سال اخیر ایجاد شده است. اما بخشی دیگر به این موضوع برمیگردد که برخی از دوستان ما فکر میکنند که اگر کاری را ارزانقیمت بگذارند وجهه هنریشان پایین میآید. برایشان مهم نیست که مثلا کارشان فروش نرود، اما میخواهند بگویند که ما شخصیت هنریمان در این حد است. اکنون بسیاری از هنرمندان این چرخه غلط را دور میزنند. حتی میتوانم بگویم که خود من هم برخی وقتها آلوده آن شدهام. این به آن معنی است که هنرمند فکر میکند قیمت بالای کار به منزله با ارزش بودن اثر است در حالی که این مفهوم بسیار غلطی است. مثلا هنرمندان بزرگ که در اروپا و آمریکا کارشان خوب فروش میرود حداکثر قیمت کارهایشان 40 هزار دلار است. من دوستی در آمریکا دارم که یکی از معروفترین نقاشان غرب آمریکا به شمار میرود. او در سال حداقل 50 تابلو میفروشد، اما به همان قیمت 40 هزار دلار. سالی چند میلیون درآمد دارد، اما به عمد قیمت آثارش را گران انتخاب نمیکند. میتواند هر اثرش را حتی تا یک میلیون دلار قیمتگذاری کند، اما این کار را نمیکند زیرا میداند با این قیمتگذاری او حداکثر میتواند هر 2 سال یکی یا 2 اثر بفروشد. او برای خودش تفاخری نمیبیند که قیمت کار را گران بگذارد. تازه به سمتی حرکت میکنند که آثار ارزانتری را بفروشند، ولی همانطور که گفتم متاسفانه چرخه غلطی در جامعه ما راه افتاده است که هرچه کار گرانتر باشد، کار با ارزشتر است و میتواند خارج از کشور بهتر به فروش برود. برای همین است که از هر 100 هنرمند ما، در فروشهای بزرگ تنها 2 یا 3 هنرمند میتوانند کار بفروشند، تازه آن هم با قیمتهای تعدیلشده که قیمت اصلی اثر هم نیست.
برای پایان اگر بدون هیچ علقه شخصی به ایرانی بودنتان و این موضوع که خاستگاه خط نستعلیق ایران بوده است، به عنوان یک کارشناس بخواهید میان خط نستعلیق و ثلث یکی را انتخاب کنید کدام کدامیک را بر میگزینید.
من تحقیقی در سال 63 انجام دادم که به عنوان پایهای برای زیباییشناسی نیز مورد توجه است. در آن زمان من نسبتهای طلایی برای خط نستعلیق را معرفی کردم. آن پژوهش یک تیتر داشت «خط نستعلیق جلوه ناب هنر انتزاعی» که خوشبختانه سالها در داخل و خارج این موضوع پذیرفته شده و جا افتاد. من اکنون نسبت به خط نستعلیق به عنوان هنر شناسنامهای ایران تعصب دارم اما ثلث هم مینویسم. ولی جالب است که بدانید فاکتور زیباییشناسانه خط نستعلیق اصلا قابل مقایسه با خط ثلث نیست. یعنی خط ثلث بالاخره ماهیت قانونگذار قاطع دارد و انعطاف و دورهایش کمتر است اما نستعلیق شکل شکوفایی شدهای از خطوط مختلف است که به تکامل رسیده است. یعنی خط ثلث نسخ و ریحان را جا گذاشته است و به شکلی در آن همه این خطوط تجربه شده تا به خطی به نام نستعلیق برسد. در واقع خط نستعلیق شکل کمال یافته تمام خطوط اسلامی است. بدون هیچگونه تعصبی و با ذکر دلایل علمی بارها توضیح دادهام که خط نستعلیق در واقع افتخار هنر ایرانی است. شاید جالب باشد که بدانید تنها هنر ساخته دست شد که در طول اعصار حیات بشری توانسته بر اساس نسبت طلایی شکل بگیرد، فقط و فقط خط نستعلیق است. هیچ دست ساخته بشر چه هنری و چه غیرهنری نمیتواند مانند خط نستعلیق جلوهگری کند. من این موضوع را در دانشگاههای معتبر خارجی بارها و بارها مطرح کردهام و هیچ کس نتوانسته است آن را انکار بکند.
منبع: jamejamonline.ir
از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید
توسط هنرمند اسپانیایی (لورنزو دورن)
از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید
علی عبدالمالکی
بیوگرافی علی عبدالمالکی، خواننده پاپ
علی عبدالمالکی
علی عبدالمالکی (زاده ۲۶ مرداد 1367 در تهران) خواننده، ترانهسرا، آهنگساز و تنظیمکنندهٔ پاپ ایرانی است. علی عبدالمالکی با آلبوم «نامسلمون» مطرح شد.
علی عبدالمالکی خواننده پاپ ایرانی، پدرش را در دوران کودکی از دست داد و تنها مونس و همدمش مادرش شد. نخستین فعالیت هایش با خواندن آهنگ هایی شاد و برای مراسم عروسی خواند که میتوان به آهنگ "تو فقط اشاره کن" اشاره کرد.
علی عبدالمالکی پس از چندی با شرکت در کلاس های موسیقی با سازهای کیبورد و گیتار آشنا شد و به این سازها تسلط کامل پیدا کرد. آهنگ "بی تو دارم میمیرم" را نیز خودش تنهایی و با گیتاری که به دست داشت خواند. آهنگ "مکن ناز" هم کمی بعد خواند. علی عبدالمالکی قبل از اینکه وارد دنیای خوانندگی شود فوتبالیست بود و در پست دروازه بان بازی می کرد.
علی عبدالمالکی، خواننده پاپ
علی عبدالمالکی در سال 80 با کامران (که بعدها کامران خود را دی جی کامران خواند) چند آهنگ با هم خواندند. آهنگ "الهی" و "عشقمو بپذیر" آهنگهایی بود که این دو با هم خواندند ولی در هیچ سایتی پخش نشد تا اینکه پس از مشهور شدن علی عبدالمالکی این 2 آهنگ توسط کامران در سایتهای موزیک پخش شد که باعث ضربه شدیدی به علی عبدالمالکی شد. چون خیلیها فکر میکردند این آهنگها را جدیدا علی عبدالمالکی خوانده است.
علی عبدالمالکی در سال 83 با سید سروش طباطبایی (دی جی سروش اس جی ترک) آشنا شد. ولی آن زمان عبدالمالکی به دنبال خوانندگی به صورت جدی نبود تا اینکه در سال 86 علی عبدالمالکی و دی جی سروش یک آهنگ به صورت تستی با هم ساختند و اسم آن را "نفرین" گذاشتند. پس از مدتها این آهنگ پخش شد که به دلیل کیفیت پایین و تستی بودن آن مورد انتقاد قرار گرفت.
آلبوم خدانشناس علی عبدالمالکی
در اسفند سال 86 علی عبدالمالکی گمنام و دی جی سروش (که قبل از این آلبوم کمتر کسی او را میشناخت) آلبومی به نام "خدانشناس" ساختند و وارد اینترنت کردند که این آلبوم هیاهویی به پا کرد. سبک جدید این آلبوم و استفاده از فضاهای کامپیوتری و سبک آهنگهای ترکی باعث استقبال بیش از حد از این آلبوم شد. تکستهای دی جی سروش در بین آهنگها نظر بسیاری از طرفداران موسیقی را به خودش جذب کرد. این آلبوم 8 ترکی با تنظیم دی جی سروش اس جی ترک و آهنگسازی و ترانه سرایی علی عبدالمالکی تا مدتها در هر ماشینی شنیده می شد.
عکس های علی عبدالمالکی
علت اصلی موفقیت این آلبوم صدای عالی و سوزدار علی عبدالمالکی و تنظیم فوق استثنایی دی جی سروش بود که زوجی رویایی تشکیل دادند. پس از آن دی جی سروش و علی عبدالمالکی در چند آهنگ با هم فیت داشتند ولی این پایان کار نبود.
آلبوم نامسلمون علی عبدالمالکی
در اردیبهشت سال 87 علی عبدالمالکی و دی جی سروش آلبوم دیگری با هم ساختند که 10 ترک داشت در این آلبوم علی عبدالمالکی در یک آهنگ شبیه ساز آهنگ مهستی با ایمان ظهراب فیت داشت.
2 آهنگ رمیکس مهستی نیز در این آلبوم (در سالی که تازه مهستی فوت کرده بود) باعث توجه بیشتر به این آلبوم شد. این آلبوم که "نامسلمون" نام داشت و به صورت غیر رسمی بود موسیقی ایران را لرزاند. تا جایی که علی عبدالمالکی بهترین خواننده غیر مجاز سال 87 موسیقی ایران شد.
علی عبدالمالکی پس از موفقیت این 2 آلبوم در سال 87 چندین تک آهنگ مثل "لباس عروست رخت عزاته" و "تا کی باید" پخش کرد که استقبال زیادی از آن شد ولی پس از این چند آهنگ بود که علی عبدالمالکی مدتها سکوت کرد و به دنبال مجوز کارهایش رفت.
تا به حال تک آهنگ های زیادی مثل "به پای حرفام"، "اشک نریز" و... به اسم علی عبدالمالکی پخش شده که هیچ کدام از این خواننده محبوب نیست!
جدیدترین عکس های علی عبدالمالکی
در آبان سال 88 نیز تک آهنگ "خدانگهدار" از آلبوم جدید علی عبدالمالکی لو رفت. این آهنگ به صورت ماکت بود و هنوز هیچ تنظیمی روی آن نشده بود ولی صدای عالی علی عبدالمالکی همه بار آهنگ رو به بار کشید. در نیمه دوم سال 88 علی عبدالمالکی ماه های پرکاری داشت. آهنگسازی و ترانه سرایی برای چند خواننده و دادن 6 آهنگ جدید واقعا عبدالمالکی را پس از ماه ها دوری دوباره به رده اول موسیقی آورد.
علی عبدالمالکی تصمیم گرفت فضای کارش را عوض کند و خواندن در سبکهای دیگر را نیز تجربه کند. خواندن آهنگ شادی مثل "یعنی دوستم نداشتی" که بسیار مخالف و موافق داشت و همکاری با الیاس شیرزاد باعث شایعات فراوان جدایی او و دی جی سروش شد.در حالی که این دی جی سروش بود که به علی عبدالمالکی پیشنهاد کرده بود با تنظیم کننده های دیگر هم کار کند.
علی عبدالمالکی
سبک غمگین نیز علی عبدالمالکی تجربه کرد. خواندن 2 آهنگ فوق عاشقانه و غمگین مانند "خدانگهدار" و "یه دل شکوندم" باعث محبوبیت بیش از پیش علی عبدالمالکی شد.
علی عبدالمالکی همچنین با تنظیم کننده های دیگر و به نامی همچون آرمیک(که دارای سبک جهانی میباشد)، الیاس شیرزاد، علی رهبری و بابک مافی کار کرد. شایعه هایی نیز در مورد همکاری او با سیروان خسروی نیز به گوش می رسید.
آهنگ "دلم" او دارای ترانه ای فوق العاده بود که در ادامه آهنگ "دلکم" ساخته شده است که این آهنگ به مراتب بالاتر از آهنگ قبلی بود.تنظیم کننده این آهنگ علی رهبری بود.
علی عبدالمالکی و مادرش
تصاویر علی عبدالمالکی
در مورد علی عبدالمالکی بیشتر بدانید
* غذای مورد علاقه علی عبدالماکی قرمه سبزی هست. از میان خوانندگان به صدای معین علاقه خاصی دارد با اینکه خودش هم میدونه سبک این دو هیچ شباهتی به هم ندارد.
* علی عبدالمالکی علاوه بر خوانندگی ترانه سرایی و آهنگسازی نیز برای خوانندگان دیگر انجام میدهد که میتوان به سوده، فرهاد نوری، پوریا عرفانی، محمد مالکی، یاسر رشادی و... اشاره کرد.
*علی عبدالمالکی از کشور ترکیه خیلی خوشش میاد و دوست دارد حتما به این کشور سفر کند. از کشور آمریکا بر خلاف خیلیها بدش میاد!
* علی عبدالمالکی از کلیپ های خارجی خوشش میاد ولی با کلیپ های ایرانی اصلا حال نمیکند.
* تا به حال هیچ کلیپی از کارهایش بیرون نداده است اگر کار تصویری داشته است یا در استودیو یا پارک خوانده است و آن هم با گیتار.
علی عبدالمالکی
آلبوم های علی عبدالمالکی
- مخاطب خاص
- خدانشناس
1.چشمای من
2.جونم واست بگه
3.اون روزا که میخواستمت
4.فقط ۷ روز
5.خدا نشناس (فیت دی جی سروش)
6.دلکم
7.یادت رفت
8.نبض جسد
- نامسلمون
1.رو کی قسم میخوردی
2.نامسلمون
3.مسافرم
4.هستی من
5.دارم از دست میرم
6.زود رفتی گلم
7.تک پر
8.حال منم خرابه
9.اشک منو در نیار
10.به من نگاه کن (فیت ایمان ظهراب)
جدیدترین عکس های علی عبدالمالکی
تک آهنگ های علی عبدالمالکی :
1.فقط اشاره کن
2.بی تو دارم میمیرم
3.الهی (فیت دی جی کامران)
4.عشقمو بپذیر (فیت دی جی کامران)
5.مکن ناز
6.نفرین
7.واسه من سخته (فیت دی جی سروش)
8.تقصیر تو نیست (فیت دی جی سروش و ایمان ظهراب)
9.منو ببخش (فیت دی جی سروش و بابک نوری)
10.تا کی باید
11.دلکم "رمیکس" (فیت ابراهیم تتلیس)
12.لباس عروست رخت عزاته
13.حلالم کن (فیت سپهر و ابراهیم گیلک)
14.خدانگهدار "این آهنگ از آلبوم جدید عبدالمالکی میباشد"
15.فدات شم "متاسفانه قبل از میکس و مستر نهایی لو رفت"
16.یعنی دوستم نداشتی
17.دلم
18.قربون چشمات
19.یه دل شکوندم
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر بیتوته
از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید
نقاشی روی خاک نشسته بر خودروها
از دنیای هنر و هنرمندان بیشتر بدانید